افعال عبارتی با استفاده از 'Down' و 'Away' - تغییر موقعیت (پایین)

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
افعال عبارتی با استفاده از 'Down' و 'Away'
اجرا کردن

عقب رفتن

Ex: The skier realized the slope was too steep and had to back down to a safer position .

اسکی باز متوجه شد که شیب خیلی تند است و مجبور شد به موقعیت امن‌تری عقب نشینی کند.

اجرا کردن

چیزی را پرتاب کردن

Ex:

بعد از بحث، او مدارک را روی میز کنفرانس کوبید.

اجرا کردن

خم شدن

Ex: The gardener had to bend down regularly to tend to the plants .

باغبان مجبور بود به طور منظم خم شود تا از گیاهان مراقبت کند.

اجرا کردن

سقوط کردن (توسط باد)

Ex: The hurricane blew down an entire row of power poles .

توفان یک ردیف کامل از دکل‌های برق را سرنگون کرد.

اجرا کردن

به زمین انداختن

Ex: He bowled down the stack of cans with a single throw .

او با یک پرتاب، برانداخت شمع قوطی‌ها را.

اجرا کردن

پایین آمدن

Ex: The adventurous kids decided to climb down the steep hillside to explore the hidden cave .

بچه‌های ماجراجو تصمیم گرفتند از شیب تند پایین بیایند تا غار پنهان را کشف کنند.

اجرا کردن

(به زمین) افتادن

Ex: He slipped on the ice and fell down .

او روی یخ لیز خورد و افتاد.

اجرا کردن

زمین زدن

Ex: The strong winds knocked down several trees on the road .

بادهای شدید چند درخت را روی جاده زمین زدند.

to lie down [فعل]
اجرا کردن

دراز کشیدن

Ex: The exhausted hiker lay down on the grass , relieved to finally be at rest .

کوهنورد خسته روی چمن دراز کشید، با آرامش از اینکه بالاخره در استراحت است.

اجرا کردن

برداشتن چیزی از روی زمین

Ex: The elderly woman needed to reach down to access items on the lower shelves at the grocery store .

زن مسن نیاز داشت که خم شود تا به اقلام روی قفسه‌های پایین‌تر در فروشگاه مواد غذایی دسترسی پیدا کند.

to sit down [فعل]
اجرا کردن

نشستن

Ex: As the concert started , everyone in the audience began to sit down in their assigned seats .

همانطور که کنسرت شروع شد، همه در مخاطبان شروع به نشستن در صندلی‌های اختصاصی خود کردند.

اجرا کردن

محکم به زمین کوبیدن

Ex:

در یک لحظه خشم، او فنجان قهوه خالی را با عصبانیت روی پیشخوان کوبید، از هرج و مرج صبحگاهی ناراحت بود.

اجرا کردن

فرود آمدن

Ex: The seaplane circled the calm lake before finally touching down on the water .

هواپیمای آبی دور دریاچه آرام چرخید قبل از اینکه در نهایت بر روی آب فرود آید.

اجرا کردن

با عجله جایی رفتن

Ex: I need to run down to the store to pick up some groceries before it closes.

من باید به سرعت بروم به فروشگاه تا قبل از بسته شدن مقداری خواربار بخرم.