ACT انگلیسی و دانش جهانی - نقش‌های موقت و نسبی

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به نقش‌های موقت و نسبی، مانند "زندانی"، "پاسخ‌دهنده"، "مهاجر" و غیره را یاد خواهید گرفت که به شما کمک می‌کند تا در آزمون‌های ACT خود موفق شوید.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
ACT انگلیسی و دانش جهانی
passer-by [اسم]
اجرا کردن

عابر

Ex: The artwork caught the attention of passers-by , who paused to admire it .

اثر هنری توجه عابران را به خود جلب کرد، که برای تحسین آن توقف کردند.

pedestrian [اسم]
اجرا کردن

عابر پیاده

Ex: As a pedestrian , you must be cautious when crossing busy roads .

به عنوان یک عابر پیاده، باید هنگام عبور از جاده‌های شلوغ احتیاط کنید.

bystander [اسم]
اجرا کردن

تماشاگر

Ex: Several bystanders called for help when they saw the fire break out .

چندین تماشاگر هنگام مشاهده آتش‌سوزی درخواست کمک کردند.

peer [اسم]
اجرا کردن

همتا

Ex: The research team consisted of peers from various disciplines , each bringing unique perspectives to the project .

تیم تحقیقاتی از همتایان از رشته‌های مختلف تشکیل شده بود که هر کدام دیدگاه‌های منحصربه‌فردی به پروژه می‌آوردند.

spectator [اسم]
اجرا کردن

تماشاگر

Ex: A true sports fan , she never missed a chance to be a spectator at live events , soaking in the atmosphere and excitement .

یک طرفدار واقعی ورزش، او هرگز فرصت بودن به عنوان تماشاگر در رویدادهای زنده را از دست نداد، در حالی که از جو و هیجان لذت می‌برد.

commuter [اسم]
اجرا کردن

مسافر (همیشگی)

Ex: A new app helps commuters find the fastest route to their destinations .

یک برنامه جدید به مسافران کمک می‌کند تا سریع‌ترین مسیر را به مقصد خود پیدا کنند.

outsider [اسم]
اجرا کردن

بیگانه

Ex: In the debate , he played the role of the outsider , challenging traditional views .

در بحث، او نقش خارجی را بازی کرد و به چالش کشیدن دیدگاه‌های سنتی پرداخت.

companion [اسم]
اجرا کردن

همراه

Ex: Friends often become lifelong companions .
colleague [اسم]
اجرا کردن

همکار

Ex: My colleague shared valuable insights during the meeting , which helped us refine our strategy for the upcoming quarter .

همکار من بینش‌های ارزشمندی را در جلسه به اشتراک گذاشت، که به ما کمک کرد استراتژی خود را برای سه ماهه آینده اصلاح کنیم.

applicant [اسم]
اجرا کردن

متقاضی

Ex: One applicant stood out due to her unique research background .

یک متقاضی به دلیل پیشینه تحقیقاتی منحصربه‌فردش برجسته شد.

respondent [اسم]
اجرا کردن

پاسخ‌دهنده

Ex: In the courtroom , the witness remained a composed respondent , offering concise answers to the attorney 's inquiries .

در دادگاه، شاهد یک پاسخ‌دهنده آرام باقی ماند و به پرسش‌های وکیل پاسخ‌های مختصر داد.

recipient [اسم]
اجرا کردن

گیرنده

Ex: The award was given to the deserving recipient .

جایزه به دریافت‌کننده شایسته اهدا شد.

beneficiary [اسم]
اجرا کردن

ذی‌نفع

Ex: When buying life insurance , make sure to name a beneficiary who will receive the payout .

هنگام خرید بیمه عمر، مطمئن شوید که یک ذینفع را نام ببرید که پرداخت را دریافت خواهد کرد.

apprentice [اسم]
اجرا کردن

کارآموز

Ex: He started as an apprentice and later became a master carpenter .

او به عنوان یک شاگرد شروع کرد و بعدها به یک استادکار نجار تبدیل شد.

ridership [اسم]
اجرا کردن

تعداد مسافران

Ex: The new light rail line has exceeded initial ridership projections by 20 % .

خط جدید قطار سبک، پیش‌بینی‌های اولیه تعداد مسافران را 20% превы کرده است.

clientele [اسم]
اجرا کردن

ارباب‌رجوع

Ex: Over the years , her salon attracted a diverse clientele from across the city .

در طول سال‌ها، سالن او مشتریان متنوعی از سراسر شهر را جذب کرد.

inmate [اسم]
اجرا کردن

ساکن

Ex: As an inmate of the care facility , she received round-the-clock medical attention .

به عنوان یک ساکن مرکز مراقبت، او مراقبت پزشکی 24 ساعته دریافت کرد.

mentor [اسم]
اجرا کردن

مربی

Ex: The mentor provided invaluable advice and support to the new employees , helping them acclimate to their roles within the company .

منتور مشاوره و پشتیبانی بی‌نظیری به کارمندان جدید ارائه داد و به آنها کمک کرد تا با نقش‌های خود در شرکت سازگار شوند.

renegade [اسم]
اجرا کردن

آدم قانون‌شکن

Ex: Despite warnings from her family , she chose to marry the renegade , drawn to his rebellious spirit and free-spirited lifestyle .

علیرغم هشدارهای خانواده‌اش، او انتخاب کرد که با سرکش ازدواج کند، جذب روحیه طغیانگر و سبک زندگی آزاد او شد.

اجرا کردن

نماینده

Ex:

به عنوان یک نماینده فروش، او اغلب سفر می‌کند تا با مشتریان ملاقات کند و محصولات شرکت را ترویج دهد.

guardian [اسم]
اجرا کردن

نگهبان

Ex: The park ranger is the guardian of the national forest , ensuring its protection and conservation .

محافظ پارک محافظ جنگل ملی است، که حفاظت و نگهداری آن را تضمین می‌کند.

donor [اسم]
اجرا کردن

نیکوکار

Ex: She became a regular donor to the animal shelter , providing monthly financial assistance .

او به یک اهداکننده منظم برای پناهگاه حیوانات تبدیل شد، که کمک مالی ماهانه ارائه می‌داد.

newlywed [اسم]
اجرا کردن

تازه‌ازدواج‌کرده

Ex: As a surprise , their friends threw a party to welcome the newlyweds back from their honeymoon .

به عنوان یک سورپرایز، دوستانشان یک مهمانی ترتیب دادند تا از تازه عروس و داماد که از ماه عسل بازگشته بودند استقبال کنند.

اجرا کردن

دانش‌آموز ممتاز

Ex: The valedictorian 's speech resonated with her classmates , who applauded her accomplishments and words of wisdom .

سخنرانی شاگرد اول با همکلاسی‌هایش طنین انداز شد، که دستاوردها و سخنان حکیمانه‌اش را تشویق کردند.

steward [اسم]
اجرا کردن

مدیر

Ex: The steward ensured that the property was well-maintained and the tenants ' needs were met .

متصدی اطمینان حاصل کرد که ملک به خوبی نگهداری می‌شود و نیازهای مستاجران برآورده شده است.

expat [اسم]
اجرا کردن

مهاجر

Ex: Many expats in the city work in the tech industry and enjoy a vibrant social scene .

بسیاری از مهاجران در شهر در صنعت فناوری کار می‌کنند و از یک صحنه اجتماعی پر جنب و جوش لذت می‌برند.

veteran [اسم]
اجرا کردن

سرباز بازنشسته

Ex: As a veteran , he shared stories of courage and camaraderie with his grandchildren .

به عنوان یک کهنه‌سرباز، او داستان‌های شجاعت و رفاقت را با نوه‌هایش به اشتراک گذاشت.

caregiver [اسم]
اجرا کردن

پرستار خانگی

Ex: Many caregivers experience burnout from the physical and emotional demands of their role .

بسیاری از مراقبین به دلیل خواسته‌های جسمی و عاطفی نقش خود دچار فرسودگی می‌شوند.

enrollee [اسم]
اجرا کردن

ثبت نام شده

Ex: The school had over 500 enrollees in its various programs this semester .

مدرسه در این ترم بیش از 500 ثبت‌نام‌کننده در برنامه‌های مختلف خود داشت.