سطح متوسط - مالی و اقتصاد

اینجا شما کلمات مربوط به امور مالی و اقتصاد مانند پول نقد، حساب، انتقال و بدهی را یاد می‌گیرید، که برای زبان‌آموزان سطح B1 آماده شده‌اند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح متوسط
اجرا کردن

درخواست

Ex:

تقاضای زیادی برای آپارتمان‌ها در شهر وجود دارد.

اجرا کردن

اشتراک

Ex:

اشتراک می‌تواند به صورت ماهانه لغو شود.

das Bargeld [اسم]
اجرا کردن

پول نقد

Ex:

پول نقد هنوز در بسیاری از مغازه‌ها رایج است.

اجرا کردن

کارت بانکی

Ex:

بانک یک کارت بانکی جدید ارسال می‌کند.

der Einkauf [اسم]
اجرا کردن

خرید

Ex:

هنگام خرید، باید به کیفیت توجه کرد.

اجرا کردن

مصرف‌کننده

Ex:

مصرف‌کنندگان اغلب گزینه‌های زیادی دارند.

اجرا کردن

تامین‌کننده

Ex:

ما ارائه‌دهنده برق خود را تغییر دادیم.

der Beleg [اسم]
اجرا کردن

رسید

Ex:

من به یک سند برای هزینه‌های سفر نیاز دارم.

abheben [فعل]
اجرا کردن

برداشتن

Ex:

برای تعطیلات، می‌خواهم کمی پول برداشت کنم.

die Kosten [اسم]
اجرا کردن

هزینه‌ها

Ex:

هزینه‌ها هر سال افزایش می‌یابند.

anschaffen [فعل]
اجرا کردن

خریدن

Ex:

آن‌ها می‌خواهند برای خانه جدید مبلمان تهیه کنند.

lösen [فعل]
اجرا کردن

خریدن (بلیط)

Ex:

او یک بلیط پارکینگ را حل می‌کند.

اجرا کردن

کد بانکی

Ex:

هر بانک کد بانکی مخصوص به خود را دارد.

اجرا کردن

انتقال وجه

Ex:

انتقال معمولاً یک تا دو روز طول می‌کشد.

اجرا کردن

حساب جاری

Ex:

برای پرداخت اجاره به یک حساب جاری نیاز دارید.

die Zinsen [اسم]
اجرا کردن

سود (بانکی)

Ex:

بهره این حساب چقدر بالاست؟

die Zahlung [اسم]
اجرا کردن

پرداخت

Ex:

بدون پرداخت, کالا قابل ارسال نیست.

اجرا کردن

اضافه‌بها

Ex:

برای اضافه‌کاری، یک اضافه‌حقوق دریافت می‌شود.

die Ausgabe [اسم]
اجرا کردن

هزینه

Ex:

ما باید هزینه‌ها را کاهش دهیم.

اجرا کردن

بدهی

Ex:

بعد از دانشگاه، او بدهی‌های بالایی داشت.

اجرا کردن

واریز

Ex:

برای ثبت‌نام، یک واریز لازم است.

finanziell [صفت]
اجرا کردن

مالی

Ex:

ما باید یک تصمیم مالی بگیریم.

der Kauf [اسم]
اجرا کردن

خرید

Ex:

او خرید یک خانه جدید را برنامه‌ریزی می‌کند.

überweisen [فعل]
اجرا کردن

واریز کردن

Ex:

شرکت در روز اول حقوق‌ها را انتقال می‌دهد.

finanzieren [فعل]
اجرا کردن

تامین مالی کردن

Ex:

تأمین مالی کردن تحصیلات خود با بورسیه.

der Bedarf [اسم]
اجرا کردن

تقاضا

Ex:

ما باید نیاز مشتریان را دقیقاً تحلیل کنیم.

اجرا کردن

خودپرداز (بانک)

Ex:

او هر جمعه از عابر بانک استفاده می‌کند.

der Käufer [اسم]
اجرا کردن

خریدار

Ex:

یک خریدار خانه را خرید.

اجرا کردن

مطالبه

Ex:

خواسته‌ها قرارداد روشن است.

leisten [فعل]
اجرا کردن

پول کافی داشتن

Ex:

او به خودش اجازه می‌دهد که کالاهای لوکس زیادی بخرد.

سطح متوسط
Literatur زبان و گفتگو Kommunikation جشن‌ها و مهمانی‌ها
بازی‌ها و اسباب‌بازی‌ها تأسیسات تفریحی و استراحت سفر و گردشگری فضاها و مکان‌ها
افعال عمومی آب و هوا و اقلیم حرفه‌ها جرم و مشکلات اجتماعی
سازمان و برنامه‌ها روال روزانه و کارهای خانه اجازه و تعهد اسم‌های انتزاعی
اسم‌های مرتبط با کار افعال و صفت‌های مرتبط با کار افعال فرآیندهای ذهنی اقدامات فیزیکی
ریاضیات و فیزیک الکترونیک اقدامات فنی یا عملی قیدهای زمانی
قیدهای حالت قیدهای مهم قیدهای مکان قیدهای درجه
عبارات رایج و حروف ندا حروف اضافه رایج حروف ربط و ضمایر رایج صفات رایج
صفت‌های غذا صفت‌های ویژگی‌های فیزیکی و شکل‌ها صفت‌های رایج صفت‌های کمیت و اندازه
صفات زمان و فرکانس ویژگی‌های فیزیکی داده‌های شخصی و مراحل زندگی صفات شخصیتی
صفات کیفیت و ارزیابی احساسات و واکنش‌ها فرآیندهای ذهنی بحث و مناظره
مسکن و اقامت وسایل خانگی ابزارها و اشیاء روزمره شهر و روستا
کشاورزی و دامپروری زندگی کاری مالی و اقتصاد موفقیت و شکست
دستورالعمل‌ها و درخواست‌ها جامعه و فرهنگ Umfeld طبیعت و حیات وحش
قانون و نظم جنگ و درگیری تاریخ و حکمرانی دین و ایمان
Verhalten آموزش و علم رشته‌های دانشگاهی علم و پژوهش
رسانه و روزنامه‌نگاری حمل و نقل خودروها و رانندگی علوم کامپیوتر و فناوری
زندگی اجتماعی و روابط ورزش بدن انسان سلامت و پزشکی
مد و لباس مراقبت از بدن و بهداشت آرایش و درمان‌های زیبایی غذا و رژیم غذایی
علت و معلول هنر و سرگرمی موسیقی و صداها