سطح متوسط - قانون و نظم

اینجا، شما کلمات برای قانون و نظم مانند قانون، قاعده، مجازات و ممنوعیت را یاد می‌گیرید، که برای زبان‌آموزان سطح B1 آماده شده‌اند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح متوسط
اجرا کردن

سفارتخانه

Ex:

ما به ویزا از سفارت نیاز داریم.

die Regel [اسم]
اجرا کردن

قانون

Ex:

این قانون برای همه کارمندان اعمال می‌شود.

das Gesetz [اسم]
اجرا کردن

قانون

Ex:

قانون از حقوق کارگران محافظت می‌کند.

das Recht [اسم]
اجرا کردن

حق

Ex:

تو حق نداری که با من اینگونه رفتار کنی.

اجرا کردن

آیین‌نامه

Ex:

او مقررات را نقض کرد.

اجرا کردن

درخواست

Ex:

او بلافاصله به درخواست پاسخ داد.

das Urteil [اسم]
اجرا کردن

رای دادگاه

Ex:

آن‌ها علیه حکم تجدید نظر کردند.

der Prozess [اسم]
اجرا کردن

روند قضایی

Ex:

محاکمه پس از محاکمه، متهم تبرئه شد.

die Strafe [اسم]
اجرا کردن

جریمه

Ex:

شرکت مجبور شد به دلیل تخلفات زیست‌محیطی جریمه بپردازد.

das Verbot [اسم]
اجرا کردن

ممنوعیت

Ex:

ممنوعیت سیگار کشیدن در اینجا.

bestätigen [فعل]
اجرا کردن

تصدیق کردن

Ex:

شاهد تأیید کرد اظهارات را.

regeln [فعل]
اجرا کردن

نظم دادن

Ex:

شرکت تنظیم می‌کند حمل کالاها را.

verurteilen [فعل]
اجرا کردن

محکوم کردن

Ex:

هیئت منصفه متهم را گناهکار محکوم کرد.

klagen [فعل]
اجرا کردن

شکایت کردن

Ex:

مستأجر به دلیل مزاحمت صوتی شکایت می‌کند.

anzeigen [فعل]
اجرا کردن

[به پلیس] اطلاع دادن

Ex:

شاهد گزارش حادثه را داد.

اجرا کردن

تاییدیه

Ex:

ما هنوز در انتظار تأیید هتل هستیم.

beweisen [فعل]
اجرا کردن

اثبات کردن

Ex:

پلیس باید سرقت را ثابت کند.

اجرا کردن

برابر (از نظر حقوق)

Ex:

در یک دموکراسی، همه شهروندان در حقوق برابر هستند.

untersagt [صفت]
اجرا کردن

ممنوع

Ex:

رویداد ممنوع شد.

strafbar [صفت]
اجرا کردن

غیر مجاز

Ex:

این عمل طبق قانون قابل مجازات است.

rechtlich [صفت]
اجرا کردن

قانونی

Ex:

وضعیت حقوقی در این مورد پیچیده است.

اجرا کردن

آزادی

Ex:

آزادی به معنای تصمیم‌گیری توسط خود است.

fair [صفت]
اجرا کردن

منصفانه

Ex:

معلم دانش‌آموزان را منصفانه نمره داد.

اجرا کردن

مطالبه

Ex:

خواسته‌ها قرارداد روشن است.

اجرا کردن

حق

Ex:

در صورت وجود نقص، حق تعمیر وجود دارد.

verlangen [فعل]
اجرا کردن

تقاضا کردن

Ex:

مدرسه از دانش‌آموزان درخواست می‌کند که سر وقت باشند.

سطح متوسط
Literatur زبان و گفتگو Kommunikation جشن‌ها و مهمانی‌ها
بازی‌ها و اسباب‌بازی‌ها تأسیسات تفریحی و استراحت سفر و گردشگری فضاها و مکان‌ها
افعال عمومی آب و هوا و اقلیم حرفه‌ها جرم و مشکلات اجتماعی
سازمان و برنامه‌ها روال روزانه و کارهای خانه اجازه و تعهد اسم‌های انتزاعی
اسم‌های مرتبط با کار افعال و صفت‌های مرتبط با کار افعال فرآیندهای ذهنی اقدامات فیزیکی
ریاضیات و فیزیک الکترونیک اقدامات فنی یا عملی قیدهای زمانی
قیدهای حالت قیدهای مهم قیدهای مکان قیدهای درجه
عبارات رایج و حروف ندا حروف اضافه رایج حروف ربط و ضمایر رایج صفات رایج
صفت‌های غذا صفت‌های ویژگی‌های فیزیکی و شکل‌ها صفت‌های رایج صفت‌های کمیت و اندازه
صفات زمان و فرکانس ویژگی‌های فیزیکی داده‌های شخصی و مراحل زندگی صفات شخصیتی
صفات کیفیت و ارزیابی احساسات و واکنش‌ها فرآیندهای ذهنی بحث و مناظره
مسکن و اقامت وسایل خانگی ابزارها و اشیاء روزمره شهر و روستا
کشاورزی و دامپروری زندگی کاری مالی و اقتصاد موفقیت و شکست
دستورالعمل‌ها و درخواست‌ها جامعه و فرهنگ Umfeld طبیعت و حیات وحش
قانون و نظم جنگ و درگیری تاریخ و حکمرانی دین و ایمان
Verhalten آموزش و علم رشته‌های دانشگاهی علم و پژوهش
رسانه و روزنامه‌نگاری حمل و نقل خودروها و رانندگی علوم کامپیوتر و فناوری
زندگی اجتماعی و روابط ورزش بدن انسان سلامت و پزشکی
مد و لباس مراقبت از بدن و بهداشت آرایش و درمان‌های زیبایی غذا و رژیم غذایی
علت و معلول هنر و سرگرمی موسیقی و صداها