بیخیالش
من به فکر خرید یک تلفن جدید بودم، اما بیخیال، با همین که دارم میمانم.
Here you will find slang related to cognitive processes and actions, covering terms for thinking, decision-making, and mental activities in casual conversation.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
بیخیالش
من به فکر خرید یک تلفن جدید بودم، اما بیخیال، با همین که دارم میمانم.
خراب کردن
او پس از فهمیدن این که پروژه را به هم ریخته است، احساسی از فروپاشی در شکمش حس کرد.
نادیده گرفتن
منتقدان آثار اولیه او را نادیده گرفتند، اما اکنون آنها پیشگامانه در نظر گرفته میشوند.
استنتاج معنی کلمه از زمینه آن
من سعی میکنم این عبارت را glark کنم، اما زمینه کمکی نمیکند.
روشن شدن
وقتی آن را با عبارات ساده توضیح داد، همه چیز جا افتاد، و من مفهوم را درک کردم.
متوجه شدن
او جزئیات را سریعتر از هر کس دیگری متوجه شد.
بازگشت به گذشته
سبک این رستوران یک بازگشت به رستورانهای کلاسیک قدیمی است.
to become aware of or adapt to modern trends, ideas, or ways of thinking
گفتن
از او درباره تأخیر پرسیدم و او گفت : « ترافیک غیرمنتظرهای در راه بود. »
حق اولویت
او همیشه dibs روی تنقلات خوب دارد.