جیم زدن
او تصمیم گرفت فرار کند وقتی که گفتوگو خیلی عجیب شد.
Here you will find slang for motion and departure, capturing terms used to describe movement, leaving, or heading out in casual conversation.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
جیم زدن
او تصمیم گرفت فرار کند وقتی که گفتوگو خیلی عجیب شد.
پرهیز کردن
او همیشه از هر کسی که درخواست لطف میکند دور میزند.
بلافاصله
من اغلب شام را سرسری وقتی دیر به خانه میرسم میپزم.
بی سر و صدا نزدیک شدن به
او مخفیانه به سمت مردی که تمام هفته حرف های بد می زد رفت.
بدون هماهنگی به ملاقات کسی رفتن
او تصمیم گرفت که برای گشتن در یک رمان جدید به کتابفروشی سر بزند.
فرار کردن
با دیدن طوفانی که در حال نزدیک شدن بود، مسافران ساحل به سرعت فرار کردند تا وسایلشان را جمع کنند.