زندگی روزمره - Motion & Departure

Here you will find slang for motion and departure, capturing terms used to describe movement, leaving, or heading out in casual conversation.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
زندگی روزمره
to bail [فعل]
اجرا کردن

جیم زدن

Ex: He decided to bail when the conversation got too awkward .

او تصمیم گرفت فرار کند وقتی که گفت‌وگو خیلی عجیب شد.

to swerve [فعل]
اجرا کردن

پرهیز کردن

Ex: He 's always swerving anyone who asks for favors .

او همیشه از هر کسی که درخواست لطف می‌کند دور می‌زند.

on the fly [قید]
اجرا کردن

بلافاصله

Ex: I often cook dinner on the fly when I get home late .

من اغلب شام را سرسری وقتی دیر به خانه می‌رسم می‌پزم.

اجرا کردن

بی سر و صدا نزدیک شدن به

Ex:

او مخفیانه به سمت مردی که تمام هفته حرف های بد می زد رفت.

to bag up [فعل]
اجرا کردن

کیسه کردن

Ex:

آن‌ها کالاها را سریع بسته‌بندی کردند.

to dip [فعل]
اجرا کردن

در رفتن

Ex: We dipped before the cops arrived .

ما قبل از رسیدن پلیس فرار کردیم.

to bounce [فعل]
اجرا کردن

در رفتن

Ex: He bounced when he saw the cops .

او فرار کرد وقتی پلیس‌ها را دید.

to pull up [فعل]
اجرا کردن

سر زدن

Ex: Pull up when you 're ready .

بیا وقتی آماده‌ای.

اجرا کردن

سر زدن

Ex:

اگر می‌خواهی بعد از کار بیا.

to drop in [فعل]
اجرا کردن

بدون هماهنگی به ملاقات کسی رفتن

Ex: She decided to drop in at the bookstore to browse for a new novel .

او تصمیم گرفت که برای گشتن در یک رمان جدید به کتابفروشی سر بزند.

to kick rocks [عبارت]
اجرا کردن

to leave or go away, often used as a dismissive command

Ex:
to scram [فعل]
اجرا کردن

فرار کردن

Ex: Spotting the approaching storm , beachgoers quickly scrammed to pack up their belongings .

با دیدن طوفانی که در حال نزدیک شدن بود، مسافران ساحل به سرعت فرار کردند تا وسایلشان را جمع کنند.