هنرهای نمایشی - کلمات مرتبط با هنرهای نمایشی

در اینجا برخی از کلمات انگلیسی مربوط به هنرهای نمایشی مانند "showstopper"، "open mic" و "routine" را یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
هنرهای نمایشی
اجرا کردن

شریک رقص

Ex: The ballet duo captivated the audience with their synchronized movements and chemistry as dancing partners .

دوئت باله با حرکات هماهنگ و شیمی خود به عنوان شریک رقص مخاطبان را مسحور کرد.

partner [اسم]
اجرا کردن

یار

Ex: Paul and Sarah decided to become workout partners at the gym to motivate each other .

پل و سارا تصمیم گرفتند در باشگاه همتمرین شوند تا یکدیگر را تشویق کنند.

raver [اسم]
اجرا کردن

هوادار موسیقی الکترونیک

Ex: The nightclub was packed with ravers , creating a euphoric atmosphere with their infectious energy and dance moves .

باشگاه شبانه پر از ریورها بود که با انرژی مسری و حرکات رقصشان فضایی سرخوشانه ایجاد می‌کردند.

اجرا کردن

تشویق‌کردن (در ورزش)

Ex: More than just chanting , cheerleading requires athleticism , teamwork , and a positive attitude .

بیش از فقط شعار دادن، چیرلیدینگ نیازمند ورزشکاری، کار تیمی و نگرش مثبت است.

dance hall [اسم]
اجرا کردن

سالن رقص

Ex: The new dance hall in town quickly became a hotspot for young people looking to dance and socialize .

سالن رقص جدید در شهر به سرعت به یک نقطه داغ برای جوانانی تبدیل شد که به دنبال رقص و معاشرت بودند.

cabaret [اسم]
اجرا کردن

کاباره

Ex: The downtown cabaret is known for its energetic dance performances .

کاباره مرکز شهر به خاطر اجراهای رقص پرانرژی اش معروف است.

club [اسم]
اجرا کردن

دیسکو

Ex: We celebrated her birthday at the club with a live band .

ما تولد او را در کلاب با یک گروه زنده جشن گرفتیم.

booking [اسم]
اجرا کردن

رزرو اجرا

Ex: The talent agent negotiated the booking of the actor for a lead role in an upcoming film .

نماینده استعدادها در مورد رزرو بازیگر برای نقش اصلی در یک فیلم آینده مذاکره کرد.

display [اسم]
اجرا کردن

نمایشگاه، نمایش

Ex: The theater production included elaborate sets and costumes , creating a visually striking display for the audience .

تولید تئاتر شامل دکورها و لباس‌های پیچیده بود که یک نمایش بصری خیره‌کننده برای مخاطبان ایجاد کرد.

floor show [اسم]
اجرا کردن

نمایش روی صحن

Ex: As part of the cruise ship 's entertainment lineup , passengers enjoyed nightly floor shows featuring Broadway-style productions and variety acts .

به عنوان بخشی از برنامه سرگرمی کشتی کروز، مسافران از شوهای صحنه‌ای شبانه با تولیدات به سبک برادوی و برنامه‌های متنوع لذت بردند.

revival [اسم]
اجرا کردن

اجرای مجدد (یک اثر قدیمی)

Ex: The actor landed a lead role in the revival of the cult classic " Little Shop of Horrors . "

بازیگر نقش اصلی در احیای کلاسیک کالت "Little Shop of Horrors" را به دست آورد.

show [اسم]
اجرا کردن

نمایش

Ex: His comedy show had the crowd laughing from start to finish .

نمایش کمدی او جمعیت را از ابتدا تا انتها خنداند.

showstopper [اسم]
اجرا کردن

بهترین بخش نمایش

Ex: The fashion show 's grand finale , featuring elaborate costumes and choreography , was a showstopper that left a lasting impression on everyone in attendance .

فینال بزرگ نمایش مد، با لباس‌ها و رقص‌های پیچیده، یک لحظه چشمگیر بود که تأثیری ماندگار بر همه حاضران گذاشت.

draw [اسم]
اجرا کردن

عامل جذب مخاطب

Ex: The blockbuster movie featuring a popular star was the cinema 's primary draw , leading to sold-out screenings .

فیلم پرفروش با بازی یک ستاره محبوب، جاذبه اصلی سینما بود که منجر به اکران‌های کامل شد.

bill [اسم]
اجرا کردن

لیست برنامه‌ها (در تئاتر، کنسرت و...)

Ex: The headline act topped the bill for the evening .
opener [اسم]
اجرا کردن

اجرای آغازین

Ex: The magician 's mystifying tricks as the opener left the audience intrigued and eager for more .

حقه‌های مرموز جادوگر به عنوان افتتاحیه تماشاگران را کنجکاو و مشتاق برای بیشتر گذاشت.

routine [اسم]
اجرا کردن

اجرای روتین (در نمایش)

Ex: Each routine in the talent show showcased unique skills .

هر روتین در نمایش استعدادها، مهارت‌های منحصر به فردی را به نمایش گذاشت.

turn [اسم]
اجرا کردن

اجرای نمایشی کوتاه

Ex:

اجرای پرانرژی گروه روی صحنه جمعیت را برانگیخت.

stage [اسم]
اجرا کردن

صحنه (تئاتر و...)

Ex: The theater crew set up the props and lighting on the stage for the upcoming play .

تیم تئاتر دکور و نورپردازی را روی صحنه برای نمایش آینده آماده کرد.

اجرا کردن

نمایش یک شبه

Ex: The comedy club organized a one-night stand with a rising stand-up comedian .

کمدی کلاب یک one-night stand با یک کمدین استندآپ در حال رشد ترتیب داد.

rendition [اسم]
اجرا کردن

اجرا (موسیقی یا نمایش)

Ex: The pianist gave a moving rendition of Chopin 's nocturne .
house [اسم]
اجرا کردن

تماشاچیان

Ex: The house was buzzing with excitement before the start of the concert .

خانه قبل از شروع کنسرت پر از هیجان بود.

اجرا کردن

عروسک صاحب شکم گویا

Ex:

با دستکاری ماهرانه، عروسک خیمه‌شب‌بازی به نظر می‌رسید که شخصیت خود را دارد.

hand puppet [اسم]
اجرا کردن

عروسک دستکشی (نوعی اسباب‌بازی)

puppet show [اسم]
اجرا کردن

نمایش عروسکی

Ex: Families gathered at the park to enjoy a puppet show featuring classic fairy tales .

خانواده‌ها در پارک جمع شدند تا از یک نمایش عروسکی با داستان‌های پریان کلاسیک لذت ببرند.

nightclub [اسم]
اجرا کردن

کلوپ شبانه

Ex: The nightclub has a strict dress code , so make sure to dress appropriately .

کلوپ شبانه یک کد لباس سخت‌گیرانه دارد، بنابراین مطمئن شوید که مناسب لباس بپوشید.

اجرا کردن

رقص طراحی

Ex: The ensemble piece brought a fresh perspective to traditional dance styles through its choreographic creativity .

قطعه گروهی با خلاقیت کُرِئوگرافیک خود، دیدگاه تازه‌ای به سبک‌های رقص سنتی بخشید.

اجرا کردن

نمایش عمومی

Ex: The public presentation of the opera impressed audiences with its powerful vocals and elaborate staging .

نمایش عمومی اپرا با آوازهای قدرتمند و صحنه‌آرایی پیچیده‌اش تماشاگران را تحت تأثیر قرار داد.

stellar [صفت]
اجرا کردن

برجسته

Ex: After years of hard work , the artist finally had a gallery exhibition showcasing their stellar artwork .

پس از سال‌ها کار سخت، هنرمند بالاخره یک نمایشگاه گالری داشت که آثار هنری درخشان خود را به نمایش گذاشت.