جرم، درگیری و قانون - Police & Law Enforcement

Here you will find slang for police and law enforcement, covering terms used to refer to officers, actions, and law-related activities.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
جرم، درگیری و قانون
boy in blue [عبارت]
اجرا کردن

a police officer, from the traditional blue uniform; mostly used the plural form

Ex:
blue suit [اسم]
اجرا کردن

یک خلبان

Ex:

او در طول حرفه‌اش با اعضای نیروی هوایی کار کرده است.

twelve [اسم]
اجرا کردن

پلیس

Ex:

او قبلاً توسط پلیس دستگیر شده است.

undercover [اسم]
اجرا کردن

یک مأمور مخفی

Ex:

کار مخفی می‌تواند خطرناک باشد.

narc [اسم]
اجرا کردن

مأمور مبارزه با مواد مخدر

Ex: He got caught by a narc while selling drugs .

او در حال فروش مواد مخدر توسط یک مامور مواد مخدر دستگیر شد.

detective [اسم]
اجرا کردن

کارآگاه

Ex:

کارآگاه بی‌وقفه کار کرد تا اثر هنری دزدیده شده را پیدا کند.

cop [اسم]
اجرا کردن

افسر پلیس

Ex: The cops conducted a thorough search of the area for clues related to the robbery .

پلیس‌ها یک جستجوی کامل از منطقه برای یافتن سرنخ‌های مربوط به سرقت انجام دادند.

beat cop [اسم]
اجرا کردن

افسر پلیس محله

Ex:

افسر گشت هر عصر در همان خیابان‌ها قدم می‌زند.

fuzz [اسم]
اجرا کردن

پلیس

Ex: The fuzz is always patrolling this neighborhood .

پلیس همیشه در این محله گشت می‌زند.

اجرا کردن

خط آبی نازک

Ex:

او پس از فارغ‌التحصیلی از آکادمی به خط آبی نازک پیوست.

cop car [اسم]
اجرا کردن

ماشین پلیس

Ex:

ماشین پلیس پس از تصادف تقاطع را مسدود کرد.

badge bunny [اسم]
اجرا کردن

طرفدار پلیس

Ex:

من متوجه شدم که او یک طرفدار پلیس است وقتی که او مرتباً در مورد شغلش سؤال می‌کرد.