a police officer, from the traditional blue uniform; mostly used the plural form
Here you will find slang for police and law enforcement, covering terms used to refer to officers, actions, and law-related activities.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
a police officer, from the traditional blue uniform; mostly used the plural form
مأمور مبارزه با مواد مخدر
او در حال فروش مواد مخدر توسط یک مامور مواد مخدر دستگیر شد.
افسر پلیس
پلیسها یک جستجوی کامل از منطقه برای یافتن سرنخهای مربوط به سرقت انجام دادند.
پلیس
پلیس همیشه در این محله گشت میزند.
طرفدار پلیس
من متوجه شدم که او یک طرفدار پلیس است وقتی که او مرتباً در مورد شغلش سؤال میکرد.