محدودیت تخت دوطبقه
به او هشدار دادند که یک حادثه دیگر منجر به محدودیت تخت خواهد شد.
Here you will find slang for prison and inmate expressions, covering terms used within correctional facilities and the language of incarceration.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
محدودیت تخت دوطبقه
به او هشدار دادند که یک حادثه دیگر منجر به محدودیت تخت خواهد شد.
جنگجوی تختخوابی
او به خاطر ترساندن مردم در سلول، او را جنگجوی تخت دوطبقه نامید.
یک زندانی بومی آمریکایی
رئیس به زندانیان جوانتر پیشنهاد مشاوره داد.
مجازات بدنی اداره شده توسط زندانیان
آنها با مجازات بدنی که توسط زندانیان اجرا میشود برای حفظ نظم در سلول تهدید کردند.
سلول انفرادی
او پس از درگیری یک هفته را در حفره گذراند.
پرسنل زندان جذاب
او به خاطر علاقه داشتن به یک 9 نهادی مورد تمسخر قرار گرفت.
ماده
آنها موارد را برای خرید یک خوراکی ویژه ذخیره کردند.
پرونده زندانی
آنها پرونده را پس از جلسه انضباطی بهروزرسانی کردند.
کلیدها
همه میدانند که کلیدها در سلول حرف آخر را میزنند.
بازداشت حفاظتی
حبس حفاظتی برای جلوگیری از حملات یا تهدیدات استفاده میشود.
سلاح سوراخ کننده بداهه
درگیری زمانی پایان یافت که یک شانک پیدا شد.
سلاح سوراخ کننده بداهه
او یاد گرفت که از یک مسواک یک شیو بسازد.
غذای بی مزه و آبکی
او از خوردن غذای بیمزه و آبکی در سینی خود خودداری کرد.
یک وعده غذایی بداهه
نگهبان متوجه غذای بداهه شد که در گوشه در حال پختن بود.
to serve a prison sentence, typically as a punishment for a crime or offense