واژگان ضروری برای TOEFL - Music

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی درباره موسیقی، مانند "verse"، "tune"، "vinyl" و غیره را که برای آزمون TOEFL مورد نیاز است، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان ضروری برای TOEFL
acoustic [صفت]
اجرا کردن

آکوستیک (ساز موسیقی)

Ex: They recorded the album using acoustic instruments to capture an authentic sound .

آنها آلبوم را با استفاده از ابزارهای آکوستیک ضبط کردند تا صدایی اصیل را ثبت کنند.

اجرا کردن

موسیقی بی‌کلام

Ex: He enjoyed listening to instrumental jazz while studying .

او از گوش دادن به جاز سازی در حین مطالعه لذت می‌برد.

vinyl [اسم]
اجرا کردن

صفحه گرامافون

tune [اسم]
اجرا کردن

آهنگ

Ex: The lullaby ’s soothing tune helped the baby fall asleep .

ملودی آرامش‌بخش لالایی به خوابیدن نوزاد کمک کرد.

soundtrack [اسم]
اجرا کردن

موسیقی متن

Ex: He bought the soundtrack as soon as it was released after seeing the film .

او موسیقی متن را بلافاصله پس از انتشار بعد از دیدن فیلم خرید.

orchestra [اسم]
اجرا کردن

ارکستر

Ex: The orchestra rehearsed diligently to prepare for their upcoming concert at the opera house .

ارکستر با پشتکار تمرین کرد تا برای کنسرت آینده‌شان در اپرا آماده شود.

chorus [اسم]
اجرا کردن

بندبرگردان (شعر، ترانه و...)

Ex: After each verse , the singer returns to the chorus to reinforce the song 's main message .
amplifier [اسم]
اجرا کردن

تقویت‌کننده الکترونیکی

Ex: He tested the microphone with the amplifier to ensure it was functioning properly before the event .

او میکروفون را با تقویت کننده آزمایش کرد تا مطمئن شود قبل از رویداد به درستی کار می‌کند.

beat [اسم]
اجرا کردن

ضرب‌آهنگ

Ex: The song 's infectious beat makes it impossible not to tap your foot along with the music .
choir [اسم]
اجرا کردن

گروه کر

Ex: The choir 's harmonious voices filled the cathedral with music during the wedding ceremony .

صداهای هماهنگ کُر در طول مراسم عروسی کلیسا را پر از موسیقی کرد.

to compose [فعل]
اجرا کردن

آهنگسازی کردن

Ex: The composer drew inspiration from historical events to compose a powerful and evocative choral composition .

آهنگساز از وقایع تاریخی الهام گرفت تا یک اثر کرال قدرتمند و تأثیرگذار بسازد.

to conduct [فعل]
اجرا کردن

رهبری کردن

Ex: The maestro conducted the symphony with great enthusiasm and skill .

مایسترو با اشتیاق و مهارت زیاد سمفونی را رهبری کرد.

conductor [اسم]
اجرا کردن

رهبر ارکستر

Ex: The conductor rehearses with the musicians to achieve the desired interpretation of the music .

رهبر ارکستر با نوازندگان تمرین می‌کند تا تفسیر مورد نظر از موسیقی حاصل شود.

duo [اسم]
اجرا کردن

موسیقی دونفره

Ex: The folk duo 's harmonies blended seamlessly , creating a warm and inviting atmosphere .

هارمونی‌های دوئت فولکلور به شکلی بی‌نقص در هم آمیختند و فضایی گرم و دعوت‌کننده ایجاد کردند.

note [اسم]
اجرا کردن

نت (موسیقی)

Ex: The composer wrote a high note for the soprano .

آهنگساز یک نت بالا برای سوپرانو نوشت.

flat [صفت]
اجرا کردن

نیم‌‌پرده پایین

harmony [اسم]
اجرا کردن

هارمونی

Ex: The song featured intricate vocal harmonies that underscored its emotional depth .

این آهنگ دارای هارمونی‌های صوتی پیچیده‌ای بود که عمق احساسی آن را برجسته می‌کرد.

major [صفت]
اجرا کردن

ماژور (موسیقی)

Ex:

در سوناتای کلاسیک، گام ماژور احساسی از عظمت و پایداری را فراهم می‌کرد.

minor [صفت]
اجرا کردن

مینور (موسیقی)

Ex: The song 's minor tonality created a haunting atmosphere .

تنالیته مینور آهنگ یک فضای مسحورکننده ایجاد کرد.

pitch [اسم]
اجرا کردن

نواک

Ex: He tuned the guitar strings to ensure each one was at the correct pitch .

او سیم‌های گیتار را کوک کرد تا مطمئن شود هر کدام در زیروبمی صحیح هستند.

rhythm [اسم]
اجرا کردن

ضرب‌آهنگ

Ex: The jazz piece had a complex and syncopated rhythm .

قطعه جاز دارای ریتمی پیچیده و سنکوپ شده بود.

tempo [اسم]
اجرا کردن

ضرب (موسیقی)

Ex: The song had a steady tempo that made it easy to dance to .

آهنگ تمپویی یکنواخت داشت که رقصیدن به آن را آسان می‌کرد.

string [اسم]
اجرا کردن

سیم

Ex:

انگشتان نوازنده بیس به سرعت روی سیم‌ها حرکت می‌کردند و ریتم آهنگ را حفظ می‌کردند.

recital [اسم]
اجرا کردن

اجرا

Ex: He was nervous before his first recital , but the audience gave him a standing ovation .

او قبل از اولین رسیتال خود عصبی بود، اما تماشاگران به او ایستاده تشویق کردند.

to pluck [فعل]
اجرا کردن

زدن (ساز زهی)

Ex: The guitarist plucked the bass strings with precision , setting the rhythm for the band .

گیتاریست با دقت زخمه زد به سیم های بیس، ریتم را برای گروه تنظیم کرد.

scale [اسم]
اجرا کردن

گام (موسیقی)

Ex:

موسیقیدان تسلط خود بر گام پنتاتونیک را با یک سولوی گیتار پراحساس نشان داد.

solo [اسم]
اجرا کردن

قطعه موسیقی برای یک ساز یا یک خواننده

Ex: The opera singer 's solo showcased her incredible vocal range .

تک‌خوانی خواننده اپرا، محدوده صوتی شگفت‌انگیز او را به نمایش گذاشت.

single [اسم]
اجرا کردن

تک‌آهنگ

Ex:

آنها یک تکآهنگ ضبط کردند تا قبل از متعهد شدن به یک آلبوم کامل، بازار را آزمایش کنند.

composer [اسم]
اجرا کردن

آهنگساز

Ex: The composer spent years perfecting the score for the new opera .

آهنگساز سال‌ها صرف کرد تا پارتیشن اپرا جدید را کامل کند.