سطح متوسط - صفات شخصیتی

اینجا شما کلمات مربوط به ویژگی‌های شخصیتی مانند شجاع، قابل اعتماد، بردبار و باهوش را یاد می‌گیرید، که برای زبان‌آموزان سطح B1 آماده شده است.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح متوسط
zuständig [صفت]
اجرا کردن

مسئول

Ex:

معلم مسئول نظارت است.

der Mut [اسم]
اجرا کردن

جرئت

Ex:

با شجاعت فراوان، او جلوی کلاس ایستاد.

die Geduld [اسم]
اجرا کردن

صبر

Ex:

او صبوری زیادی با کودکان نشان داد.

begeistert [صفت]
اجرا کردن

مشتاق

Ex:

ما از نمایش هیجان‌زده بودیم.

اجرا کردن

مصمم

Ex:

نگاه مصمم اراده‌اش را نشان می‌داد.

böse [صفت]
اجرا کردن

بدجنس

Ex:

این یک عمل شرورانه بود!

aktiv [صفت]
اجرا کردن

فعال

Ex:

او فعالانه در بحث شرکت می‌کند.

frech [صفت]
اجرا کردن

بی‌ادب

Ex:

نباید نسبت به افراد مسن بی‌ادب بود.

klug [صفت]
اجرا کردن

باهوش

Ex:

این یک پیشنهاد هوشمندانه بود.

sparsam [صفت]
اجرا کردن

صرفه جو

Ex:

همسایه ما آنقدر صرفه‌جو است که در زمستان به ندرت بخاری را روشن می‌کند.

tolerant [صفت]
اجرا کردن

بامدارا

Ex:

در یک جامعه باز، مردم مداراگر هستند.

beliebt [صفت]
اجرا کردن

محبوب

Ex:

این آهنگ به ویژه در میان جوانان محبوب است.

berühmt [صفت]
اجرا کردن

مشهور

Ex:

دانشمند به خاطر اکتشافاتش معروف است.

gewohnt [صفت]
اجرا کردن

عادت کرده

Ex:

ما به روزهای کاری طولانی عادت داریم.

gespannt [صفت]
اجرا کردن

کنجکاو

Ex:

کودکان مانند زه کمان کشیده بودند.

mutig [صفت]
اجرا کردن

شجاع

Ex:

این یک قدم شجاعانه در حرفه‌ی شما بود.

اجرا کردن

قابل اعتماد

Ex:

یک دوست قابل اعتماد در زمان‌های سخت کنار شما می‌ایستد.

wahnsinnig [صفت]
اجرا کردن

دیوانه

Ex:

ون گوگ به عنوان یک نابغه دیوانه در نظر گرفته می‌شد.

streng [صفت]
اجرا کردن

سخت گیر

Ex:

پلیس برای تخلفات مجازات‌های سختگیرانه اعمال می‌کند.

gerecht [صفت]
اجرا کردن

عادل

Ex:

او یک رئیس عادلانه است.

sportlich [صفت]
اجرا کردن

ورزش دوست

Ex:

کودکان باید ورزشکار باشند.

locker [صفت]
اجرا کردن

آرام

Ex:

او یک سبک تدریس آرام دارد.

passiv [صفت]
اجرا کردن

غیر فعال

Ex:

نگرش منفعلانه او همکاران را ناامید می‌کند.

geizig [صفت]
اجرا کردن

خسیس

Ex:

رئیس من در تعریف و تمجید بسیار خسیس است.

gesellig [صفت]
اجرا کردن

اجتماعی

Ex:

مهمانی اجتماعی و شاد بود.

سطح متوسط
Literatur زبان و گفتگو Kommunikation جشن‌ها و مهمانی‌ها
بازی‌ها و اسباب‌بازی‌ها تأسیسات تفریحی و استراحت سفر و گردشگری فضاها و مکان‌ها
افعال عمومی آب و هوا و اقلیم حرفه‌ها جرم و مشکلات اجتماعی
سازمان و برنامه‌ها روال روزانه و کارهای خانه اجازه و تعهد اسم‌های انتزاعی
اسم‌های مرتبط با کار افعال و صفت‌های مرتبط با کار افعال فرآیندهای ذهنی اقدامات فیزیکی
ریاضیات و فیزیک الکترونیک اقدامات فنی یا عملی قیدهای زمانی
قیدهای حالت قیدهای مهم قیدهای مکان قیدهای درجه
عبارات رایج و حروف ندا حروف اضافه رایج حروف ربط و ضمایر رایج صفات رایج
صفت‌های غذا صفت‌های ویژگی‌های فیزیکی و شکل‌ها صفت‌های رایج صفت‌های کمیت و اندازه
صفات زمان و فرکانس ویژگی‌های فیزیکی داده‌های شخصی و مراحل زندگی صفات شخصیتی
صفات کیفیت و ارزیابی احساسات و واکنش‌ها فرآیندهای ذهنی بحث و مناظره
مسکن و اقامت وسایل خانگی ابزارها و اشیاء روزمره شهر و روستا
کشاورزی و دامپروری زندگی کاری مالی و اقتصاد موفقیت و شکست
دستورالعمل‌ها و درخواست‌ها جامعه و فرهنگ Umfeld طبیعت و حیات وحش
قانون و نظم جنگ و درگیری تاریخ و حکمرانی دین و ایمان
Verhalten آموزش و علم رشته‌های دانشگاهی علم و پژوهش
رسانه و روزنامه‌نگاری حمل و نقل خودروها و رانندگی علوم کامپیوتر و فناوری
زندگی اجتماعی و روابط ورزش بدن انسان سلامت و پزشکی
مد و لباس مراقبت از بدن و بهداشت آرایش و درمان‌های زیبایی غذا و رژیم غذایی
علت و معلول هنر و سرگرمی موسیقی و صداها