سطح متوسط - قیدهای زمانی

اینجا شما قیدهای زمانی را یاد می‌گیرید که روابط زمانی را توصیف می‌کنند، مانند در ابتدا، در نهایت، در این میان و تاکنون، که برای زبان‌آموزان سطح B1 آماده شده‌اند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح متوسط
je [قید]
اجرا کردن

تا به حال

Ex:

من او را هرگز ندیده‌ام.

irgendwann [قید]
اجرا کردن

زمانی

Ex:

او در یک زمانی شب رسید.

inzwischen [قید]
اجرا کردن

در همین حال

Ex:

اینجا صبر کن. در این میان، من کمک می‌آورم.

eher [قید]
اجرا کردن

زودتر

Ex:

ما زودتر از برنامه‌ریزی شده رسیدیم.

damals [قید]
اجرا کردن

آن زمان‌ها

Ex:

آن زمان، همه چیز ساده‌تر بود.

dahin [قید]
اجرا کردن

آن موقع

Ex:

آداب و رسوم گذشته فراموش شده‌اند.

jemals [قید]
اجرا کردن

تا به حال

Ex:

من هرگز او را ملاقات نکرده‌ام.

jedes mal [قید]
اجرا کردن

هر بار

Ex:

او هر بار در شطرنج برنده می‌شود.

jederzeit [قید]
اجرا کردن

هر زمانی

Ex:

این در را می‌توان هر زمان باز کرد.

jeweils [قید]
اجرا کردن

هر

Ex:

اتوبوس‌ها به ترتیب هر ساعت حرکت می‌کنند.

diesmal [قید]
اجرا کردن

این دفعه

Ex:

این بار، امتحان منصفانه‌تر بود.

anfangs [قید]
اجرا کردن

در ابتدا

Ex:

در ابتدا، او چیزی نمی‌فهمید.

heute [قید]
اجرا کردن

امروزه

Ex:

امروزه, بسیاری از مردم دیگر روزنامه نمی‌خوانند.

vorbei [قید]
اجرا کردن

گذشته

Ex:

طوفان بالاخره تمام شد.

hinterher [قید]
اجرا کردن

بعد از آن

Ex:

من فیلم را دیدم و بعداً درباره آن صحبت کردم.

nachher [قید]
اجرا کردن

بعد از آن

Ex:

چه کار می‌کنی بعداً ؟

اجرا کردن

بالاخره

Ex:

او سه بار تلاش کرد و در نهایت موفق شد.

اجرا کردن

در این بین

Ex:

اپلیکیشن اکنون بسیار محبوب است.

اجرا کردن

در اصل

Ex:

ساختمان در اصل یک مدرسه بود.

bisher [قید]
اجرا کردن

تا حالا

Ex:

تاکنون، همه چیز خوب کار کرده است.

kürzlich [قید]
اجرا کردن

به تازگی

Ex:

او اخیراً یک ماشین جدید خرید.

spätestens [قید]
اجرا کردن

در دیرترین حالت

Ex:

ما حداکثر ساعت 15:00 ملاقات می‌کنیم.

längst [قید]
اجرا کردن

مدتها پیش

Ex:

او خیلی وقت پیش به خانه رفت.

halb [قید]
اجرا کردن

نیم ساعت مانده به

Ex:

ما در شش و نیم ملاقات می‌کنیم.

halbtags [قید]
اجرا کردن

نیم روز

Ex:

کار کردن پاره‌وقت آرام‌بخش‌تر است.

ewig [قید]
اجرا کردن

تا ابد

Ex:

این خاطره برای همیشه باقی می‌ماند.

rechtzeitig [قید]
اجرا کردن

سر وقت

Ex:

لطفاً به موقع آنجا باش!

zunächst [قید]
اجرا کردن

در ابتدا

Ex:

ما اول به بیمارستان رفتیم.

سطح متوسط
Literatur زبان و گفتگو Kommunikation جشن‌ها و مهمانی‌ها
بازی‌ها و اسباب‌بازی‌ها تأسیسات تفریحی و استراحت سفر و گردشگری فضاها و مکان‌ها
افعال عمومی آب و هوا و اقلیم حرفه‌ها جرم و مشکلات اجتماعی
سازمان و برنامه‌ها روال روزانه و کارهای خانه اجازه و تعهد اسم‌های انتزاعی
اسم‌های مرتبط با کار افعال و صفت‌های مرتبط با کار افعال فرآیندهای ذهنی اقدامات فیزیکی
ریاضیات و فیزیک الکترونیک اقدامات فنی یا عملی قیدهای زمانی
قیدهای حالت قیدهای مهم قیدهای مکان قیدهای درجه
عبارات رایج و حروف ندا حروف اضافه رایج حروف ربط و ضمایر رایج صفات رایج
صفت‌های غذا صفت‌های ویژگی‌های فیزیکی و شکل‌ها صفت‌های رایج صفت‌های کمیت و اندازه
صفات زمان و فرکانس ویژگی‌های فیزیکی داده‌های شخصی و مراحل زندگی صفات شخصیتی
صفات کیفیت و ارزیابی احساسات و واکنش‌ها فرآیندهای ذهنی بحث و مناظره
مسکن و اقامت وسایل خانگی ابزارها و اشیاء روزمره شهر و روستا
کشاورزی و دامپروری زندگی کاری مالی و اقتصاد موفقیت و شکست
دستورالعمل‌ها و درخواست‌ها جامعه و فرهنگ Umfeld طبیعت و حیات وحش
قانون و نظم جنگ و درگیری تاریخ و حکمرانی دین و ایمان
Verhalten آموزش و علم رشته‌های دانشگاهی علم و پژوهش
رسانه و روزنامه‌نگاری حمل و نقل خودروها و رانندگی علوم کامپیوتر و فناوری
زندگی اجتماعی و روابط ورزش بدن انسان سلامت و پزشکی
مد و لباس مراقبت از بدن و بهداشت آرایش و درمان‌های زیبایی غذا و رژیم غذایی
علت و معلول هنر و سرگرمی موسیقی و صداها