سطح متوسط - قیدهای مهم

اینجا شما قیدهای مهم برای زندگی روزمره و مکالمات مانند با این حال، با این وجود و به هر حال را یاد می‌گیرید، که برای زبان‌آموزان سطح B1 آماده شده‌اند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح متوسط
insgesamt [قید]
اجرا کردن

در مجموع

Ex:

در مجموع، من 100 یورو خرج کردم.

höchstens [قید]
اجرا کردن

حداکثر

Ex:

او حداکثر 1.70 متر قد دارد.

ganz [قید]
اجرا کردن

کاملا

Ex:

او کاملاً به یاد می‌آورد.

sogar [قید]
اجرا کردن

حتی

Ex:

او حتی زیر باران منتظر ماند.

dagegen [قید]
اجرا کردن

مخالف

Ex:

چرا مخالف هستی ؟

allerdings [قید]
اجرا کردن

اما

Ex:

او باهوش است، با این حال گاهی کمی کند است.

wie viele [قید]
اجرا کردن

چندتا

Ex:

آیا می‌دانی چند روز است؟

worüber [قید]
اجرا کردن

در مورد چی

Ex:

درباره چه چیزی دارید صحبت می‌کنید؟

worum [قید]
اجرا کردن

در چه موردی

Ex:

فیلم درباره چه است ؟

weshalb [قید]
اجرا کردن

چرا

Ex:

چرا پروژه لغو شد؟

meinetwegen [قید]
اجرا کردن

البته (که)

Ex:

از دید من، می‌تواند باران ببارد!

dafür [قید]
اجرا کردن

برای آن

Ex:

برای این چه کاری می‌توانم انجام دهم ؟

اجرا کردن

واقعاً

Ex:

آن واقعاً اشتباه من بود.

gewöhnlich [قید]
اجرا کردن

معمولا

Ex:

او معمولاً برای صبحانه قهوه می‌نوشد.

اجرا کردن

انحصاری

Ex:

محصول انحصاری به صورت آنلاین فروخته می‌شود.

übrigens [قید]
اجرا کردن

راستی

Ex:

من سارا را دیدم. به هر حال، او به شما سلام می‌رساند.

vielleicht [قید]
اجرا کردن

حدوداً

Ex:

آن vielleicht یک شوک بود!

اجرا کردن

به طور منظم

Ex:

ما منظم ملاقات می‌کنیم.

nochmals [قید]
اجرا کردن

یکبار دیگر

Ex:

من از او دوباره پرسیدم.

nochmal [قید]
اجرا کردن

یکبار دیگر

Ex:

من دوباره امتحانش کردم.

trotzdem [حرف ربط]
اجرا کردن

با وجود اینکه

Ex:

او مریض بود، trotzdem به سر کار آمد.

je nach [قید]
اجرا کردن

بسته به (اینکه)

Ex:

قیمت بسته به فصل متفاوت است.

damit [قید]
اجرا کردن

با آن

Ex:

او پول دارد. با آن، یک هدیه می‌خرد.

nebenbei [قید]
اجرا کردن

ضمنا

Ex:

او کار می‌کند و همزمان آموزش می‌بیند.

wenigstens [قید]
اجرا کردن

حداقل

Ex:

حداقل ده نفر آنجا بودند.

darüber [قید]
اجرا کردن

در مورد آن

Ex:

من چیز مشخصی در مورد آن نمی‌دانم.

fällig [صفت]
اجرا کردن

قابل پرداخت

Ex:

وام در سه ماه قابل پرداخت می‌شود.

netto [قید]
اجرا کردن

به‌طور خالص

Ex:

شرکت سود خالص ۱۰٬۰۰۰ یورویی به دست آورد.

سطح متوسط
Literatur زبان و گفتگو Kommunikation جشن‌ها و مهمانی‌ها
بازی‌ها و اسباب‌بازی‌ها تأسیسات تفریحی و استراحت سفر و گردشگری فضاها و مکان‌ها
افعال عمومی آب و هوا و اقلیم حرفه‌ها جرم و مشکلات اجتماعی
سازمان و برنامه‌ها روال روزانه و کارهای خانه اجازه و تعهد اسم‌های انتزاعی
اسم‌های مرتبط با کار افعال و صفت‌های مرتبط با کار افعال فرآیندهای ذهنی اقدامات فیزیکی
ریاضیات و فیزیک الکترونیک اقدامات فنی یا عملی قیدهای زمانی
قیدهای حالت قیدهای مهم قیدهای مکان قیدهای درجه
عبارات رایج و حروف ندا حروف اضافه رایج حروف ربط و ضمایر رایج صفات رایج
صفت‌های غذا صفت‌های ویژگی‌های فیزیکی و شکل‌ها صفت‌های رایج صفت‌های کمیت و اندازه
صفات زمان و فرکانس ویژگی‌های فیزیکی داده‌های شخصی و مراحل زندگی صفات شخصیتی
صفات کیفیت و ارزیابی احساسات و واکنش‌ها فرآیندهای ذهنی بحث و مناظره
مسکن و اقامت وسایل خانگی ابزارها و اشیاء روزمره شهر و روستا
کشاورزی و دامپروری زندگی کاری مالی و اقتصاد موفقیت و شکست
دستورالعمل‌ها و درخواست‌ها جامعه و فرهنگ Umfeld طبیعت و حیات وحش
قانون و نظم جنگ و درگیری تاریخ و حکمرانی دین و ایمان
Verhalten آموزش و علم رشته‌های دانشگاهی علم و پژوهش
رسانه و روزنامه‌نگاری حمل و نقل خودروها و رانندگی علوم کامپیوتر و فناوری
زندگی اجتماعی و روابط ورزش بدن انسان سلامت و پزشکی
مد و لباس مراقبت از بدن و بهداشت آرایش و درمان‌های زیبایی غذا و رژیم غذایی
علت و معلول هنر و سرگرمی موسیقی و صداها