واژگان برای IELTS General (نمره 6-7) - درک و یادگیری

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به درک و یادگیری را که برای آزمون آموزش عمومی آیلتس ضروری است، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
to grasp [فعل]
اجرا کردن

متوجه شدن

Ex: The teacher used visual aids to help the students grasp the historical timeline more effectively .

معلم از وسایل کمک‌آموزشی استفاده کرد تا به دانش‌آموزان کمک کند درک بهتری از خط زمانی تاریخی داشته باشند.

to master [فعل]
اجرا کردن

ماهر شدن

Ex: The young artist worked hard to master different painting techniques .

هنرمند جوان سخت کار کرد تا بر تکنیک‌های مختلف نقاشی مسلط شود.

to acquire [فعل]
اجرا کردن

آموختن

Ex: Over time , she acquired proficiency in speaking multiple languages .

با گذشت زمان، او کسب مهارت در صحبت کردن به چندین زبان را کرد.

to perceive [فعل]
اجرا کردن

آگاه شدن

Ex: When she read the letter , she immediately perceived the urgency of the situation .

وقتی که او نامه را خواند، بلافاصله درک کرد که وضعیت فوری است.

to conceive [فعل]
اجرا کردن

ارائه دادن (یک طرح یا ایده)

Ex: To address environmental issues , scientists are working to conceive sustainable technologies .

برای حل مسائل محیط زیستی، دانشمندان در حال کار بر روی تصور فناوری‌های پایدار هستند.

اجرا کردن

شناختن

Ex: I immediately recognized her voice on the phone .

من بلافاصله صدای او را تلفنی شناختم.

to process [فعل]
اجرا کردن

پردازش کردن

Ex: The antivirus program processed the downloaded files , scanning for potential malware and viruses .

برنامه آنتی‌ویروس فایل‌های دانلود شده را پردازش کرد، به دنبال بدافزارها و ویروس‌های بالقوه گشت.

اجرا کردن

فهمیدن

Ex: With practice , the participants apprehended the nuances of the foreign language during the language course .

با تمرین، شرکت‌کنندگان ظرافت‌های زبان خارجی را در طول دوره زبان درک کردند.

to conclude [فعل]
اجرا کردن

به یک تصمیم رسیدن (از طریق تفکر عمیق)

Ex: She concluded from the lecture that further study was necessary to understand the subject deeply .
to deduce [فعل]
اجرا کردن

استنباط کردن

Ex: By analyzing the symptoms , the doctor could deduce the likely cause of the illness .

با تحلیل علائم، پزشک توانست علت احتمالی بیماری را استنباط کند.

to intuit [فعل]
اجرا کردن

بدون استدلال درک کردن

Ex: The parent intuited from the child 's silence that something significant had happened at school .

والدین از سکوت کودک دریافتند که اتفاق مهمی در مدرسه افتاده است.

اجرا کردن

درونی کردن

Ex: To become a skilled musician , it 's essential to internalize musical theory and techniques through regular practice and study .

برای تبدیل شدن به یک موسیقیدان ماهر، ضروری است که تئوری و تکنیک‌های موسیقی را از طریق تمرین و مطالعه منظم درونی کنید.

اجرا کردن

بررسی کردن

Ex: The company hired a private firm to investigate the allegations of fraud .

شرکت یک شرکت خصوصی را برای تحقیق در مورد اتهامات تقلب استخدام کرد.

to pick up [فعل]
اجرا کردن

فراگرفتن (با تمرین)

Ex:

بدون اینکه هرگز در یک کلاس رسمی شرکت کند، با تمرین با دوستانش گیتار زدن را یاد گرفت.

to detect [فعل]
اجرا کردن

کشف کردن

Ex: Last week , the researcher detected a discrepancy in the experiment results .

هفته گذشته، محقق یک ناهمخوانی در نتایج آزمایش تشخیص داد.

to identify [فعل]
اجرا کردن

تشخیص دادن

Ex: I could n’t identify the song at first , but then I recognized it .

من در ابتدا نتوانستم آهنگ را شناسایی کنم، اما بعداً آن را تشخیص دادم.

اجرا کردن

متمایز کردن

Ex: Teachers aim to help students distinguish between fact and opinion in critical thinking .

معلمان هدفشان کمک به دانش‌آموزان برای تشخیص بین واقعیت و نظر در تفکر انتقادی است.

اجرا کردن

تعیین کردن

Ex: The archaeologists determined the age of the artifacts through carbon dating .
to sense [فعل]
اجرا کردن

درک کردن

Ex: The teacher helped the students sense the deeper meaning of the poem .

معلم به دانش‌آموزان کمک کرد تا معنای عمیق‌تر شعر را حس کنند.

to catch on [فعل]
اجرا کردن

چیزی را متوجه شدن

Ex: While the new technology initially puzzled him , he quickly caught on and became proficient in its use .

در حالی که فناوری جدید در ابتدا او را متحیر کرد، او به سرعت متوجه شد و در استفاده از آن ماهر شد.

اجرا کردن

تشخیص دادن

Ex: The teacher acknowledged the student 's raised hand and invited them to speak in front of the class .

معلم تشخیص داد دست بلند شده دانش‌آموز را و از او دعوت کرد تا جلوی کلاس صحبت کند.

to take in [فعل]
اجرا کردن

درک کردن

Ex: It took a moment for him to take in the complex instructions .

مدتی طول کشید تا او دستورالعمل‌های پیچیده را درک کند.

to decode [فعل]
اجرا کردن

چیزی سخت را درک کردن

Ex: The teacher helped the students decode the challenging poem , guiding them through its intricate symbolism .

معلم به دانش‌آموزان کمک کرد تا شعر چالش‌برانگیز را رمزگشایی کنند، آن‌ها را از طریق نمادگرایی پیچیده‌اش هدایت کرد.

to absorb [فعل]
اجرا کردن

فهمیدن

Ex: In the immersive language course , learners are encouraged to absorb vocabulary and grammar through interactive exercises and real-life scenarios .

در دوره زبان غوطه‌وری، از یادگیرندگان تشویق می‌شود تا واژگان و دستور زبان را از طریق تمرین‌های تعاملی و سناریوهای زندگی واقعی جذب کنند.

to scan [فعل]
اجرا کردن

بررسی کردن

Ex: The detective scans the crime scene for any clues that may help solve the case .

کارآگاه صحنه جرم را برای یافتن هرگونه سرنخی که ممکن است به حل پرونده کمک کند، بررسی می‌کند.

to gather [فعل]
اجرا کردن

نتیجه‌ گرفتن

Ex: Listening to the weather forecast , residents could gather that a storm was likely to hit the area in the coming days .

با گوش دادن به پیش‌بینی آب و هوا، ساکنان می‌توانستند بفهمند که احتمالاً طوفانی در روزهای آینده به منطقه برخورد خواهد کرد.

اجرا کردن

کامل درک کردن

Ex: Through hands-on experience , interns assimilated practical knowledge that went beyond theoretical understanding .

از طریق تجربه عملی، کارآموزان دانش عملی را جذب کردند که فراتر از درک نظری بود.

to ingest [فعل]
اجرا کردن

جذب اطلاعات کردن

Ex: The team is ingesting feedback from users to enhance the usability of the software .

تیم در حال جذب بازخوردهای کاربران برای بهبود قابلیت استفاده نرم‌افزار است.

to delve [فعل]
اجرا کردن

دنبال چیزی گشتن

Ex: They recently delved into the archives to find historical documents .

آنها اخیراً برای یافتن اسناد تاریخی به آرشیوها کاوش کردند.

to discern [فعل]
اجرا کردن

فهمیدن

Ex: He discerned a pattern in the data after hours of analysis .

او پس از ساعتها تحلیل، الگویی در داده‌ها تشخیص داد.

to pinpoint [فعل]
اجرا کردن

مشخص کردن

Ex: The investigator recently pinpointed the suspect 's whereabouts at the time of the crime .

محقق اخیراً به دقت محل متهم را در زمان جرم مشخص کرد.

to decipher [فعل]
اجرا کردن

تفسیر کردن

Ex: Deciphering a map is crucial for navigation in unfamiliar terrain .

رمزگشایی یک نقشه برای ناوبری در زمین‌های ناآشنا حیاتی است.

واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
اندازه و مقیاس ابعاد وزن و پایداری افزایش مقدار
کاهش مقدار Intensity زمان و مدت فضا و منطقه
اشکال Speed Significance Insignificance
قدرت و نفوذ بی نظیری عمومیت Complexity
کیفیت بالا کیفیت پایین Value چالش‌ها
ثروت و موفقیت فقر و شکست سن و ظاهر شکل بدن
Wellness قابلیت فکری ناتوانی فکری صفات مثبت انسانی
صفات منفی انسان ویژگی‌های اخلاقی رفتارهای مالی رفتارهای اجتماعی
صفات تندخو پاسخ‌های عاطفی مثبت پاسخ‌های عاطفی منفی حالت‌های عاطفی مثبت
حالت‌های عاطفی منفی طعم‌ها و بوها بافت‌ها صداها
Temperature Probability تلاش و پیشگیری نظرات
افکار و تصمیمات تشویق و دلسردی دانش و اطلاعات درخواست و پیشنهاد
احترام و تایید پشیمانی و اندوه اقدامات رابطه‌ای اقدامات و واکنش های فیزیکی
زبان بدن و حرکات حالت‌ها و موقعیت‌ها حرکات فرماندهی و اعطای مجوزها
درگیر شدن در ارتباط کلامی درک و یادگیری درک حواس پیش‌بینی
لمس و نگه داشتن خوردن و نوشیدن تهیه غذا تغییر و شکل دادن
خلق و تولید سازماندهی و جمع آوری سرگرمی ها و روال ها Shopping
مالی و ارز Workplace زندگی اداری شغل‌های تخصصی
مشاغل کار دستی مشاغل خدمات و پشتیبانی حرفه‌های خلاقانه و هنری House
Human Body Health ورزش مسابقات ورزشی
Transportation Society رویدادهای اجتماعی حیوانات
بخش های شهر غذا و نوشیدنی دوستی و دشمنی جنسیت و تمایلات جنسی
Family سبک‌های رابطه روابط عاشقانه احساسات مثبت
احساسات منفی سفر و گردشگری Migration مواد
Pollution فجایع قیدهای نظر و قطعیت قیدهای حالت
Weather قیدهای درجه قیدهای زمان و تکرار قیدهای هدف و تأکید
قیدهای پیوندی