واژگان برای IELTS General (نمره 6-7) - Probability

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به احتمال را یاد خواهید گرفت که برای آزمون IELTS General Training ضروری هستند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
inevitable [صفت]
اجرا کردن

اجتناب‌ناپذیر

Ex: The breakup was an inevitable consequence of their constant disagreements .

جدایی نتیجه اجتناب‌ناپذیر اختلافات مداوم آنها بود.

unavoidable [صفت]
اجرا کردن

اجتناب‌ناپذیر

Ex: The teacher emphasized that completing the assigned homework was unavoidable for academic success .

معلم تأکید کرد که تکمیل تکالیف محوله برای موفقیت تحصیلی اجتناب‌ناپذیر بود.

conceivable [صفت]
اجرا کردن

قابل تصور

Ex: As technology continues to evolve , the creation of realistic virtual worlds becomes more conceivable .

همانطور که فناوری به تکامل خود ادامه می‌دهد، ایجاد جهان‌های مجازی واقع‌گرایانه قابل تصور تر می‌شود.

اجرا کردن

غیر قابل تصور

Ex: In the realm of science fiction , the concept of time travel remains intriguing and largely unimaginable .

در قلمرو علمی تخیلی، مفهوم سفر در زمان همچنان جذاب و تا حد زیادی غیرقابل تصور است.

plausible [صفت]
اجرا کردن

محتمل

Ex: The company presented a plausible business plan , outlining achievable goals and strategies for growth .

شرکت یک طرح تجاری معقول ارائه داد که اهداف قابل دستیابی و استراتژی‌های رشد را تشریح می‌کرد.

implausible [صفت]
اجرا کردن

غیر منطقی

Ex: The idea of time travel is considered implausible by many scientists .

ایده سفر در زمان توسط بسیاری از دانشمندان غیرقابل باور در نظر گرفته می‌شود.

realistic [صفت]
اجرا کردن

واقع‌گرایانه

Ex: Setting realistic goals helps ensure they are achievable within a reasonable timeframe .

تعیین اهداف واقع‌گرایانه کمک می‌کند تا در یک بازه زمانی معقول قابل دستیابی باشند.

unrealistic [صفت]
اجرا کردن

غیر واقعی

Ex: The expectation that everyone should be perfect is unrealistic , as everyone makes mistakes .

انتظار اینکه همه باید بی‌نقص باشند غیرواقعی است، زیرا همه اشتباه می‌کنند.

definite [صفت]
اجرا کردن

قطعی

Ex: Now that she has accepted the job offer , her relocation to New York next month seems definite .

حالا که او پیشنهاد کار را پذیرفته است، نقل مکان او به نیویورک ماه آینده قطعی به نظر می‌رسد.

guaranteed [صفت]
اجرا کردن

کاملاًمطمئن

Ex: The concert ticket came with a guaranteed seat in the front row .

بلیط کنسرت با یک صندلی تضمینی در ردیف جلو ارائه شد.

feasible [صفت]
اجرا کردن

شدنی

Ex: The project manager determined that the proposed plan was feasible given the available resources and timeline .

مدیر پروژه تعیین کرد که طرح پیشنهادی با توجه به منابع موجود و جدول زمانی عملی است.

hesitant [صفت]
اجرا کردن

مردد

Ex: In the face of uncertainty , the team was hesitant to commit to a final decision .

در مواجهه با عدم قطعیت، تیم در تعهد به یک تصمیم نهایی مردد بود.

debatable [صفت]
اجرا کردن

بحث‌برانگیز

Ex: Whether or not the law should be changed is a debatable issue among policymakers .

این که قانون باید تغییر کند یا نه، یک مسئله قابل بحث در بین سیاست‌گذاران است.

اجرا کردن

بی‌نتیجه

Ex: The medical tests were inconclusive , so further examination is needed to determine the cause of the symptoms .

آزمایش‌های پزشکی قطعی نبودند، بنابراین برای تعیین علت علائم، معاینه بیشتری لازم است.

undeniable [صفت]
اجرا کردن

غیر قابل انکار

Ex: Despite his attempts to conceal the truth , the facts were undeniable .

علیرغم تلاش‌های او برای پنهان کردن حقیقت، حقایق انکارناپذیر بودند.

tentative [صفت]
اجرا کردن

موقت و نامشخص

Ex: The report offered a tentative conclusion , with more research needed to solidify the findings .

گزارش یک نتیجه‌گیری موقت ارائه داد، با تحقیقات بیشتر برای تثبیت یافته‌ها مورد نیاز است.

unforeseen [صفت]
اجرا کردن

پیش‌بینی‌نشده

Ex: The team encountered unforeseen technical issues that prolonged the development process .

تیم با مشکلات فنی پیش‌بینی نشده‌ای مواجه شد که فرآیند توسعه را طولانی کرد.

presumable [صفت]
اجرا کردن

قابل پیش‌بینی

Ex: The sudden drop in sales was a presumable consequence of the economic downturn .

افت ناگهانی فروش نتیجه قابل پیش‌بینی رکود اقتصادی بود.

dubious [صفت]
اجرا کردن

مردد

Ex: The online reviews of the restaurant were mixed , leaving us dubious about whether to dine there .

نظرات آنلاین رستوران متناقض بود، که ما را مردد کرد که آیا آنجا شام بخوریم یا نه.

remote [صفت]
اجرا کردن

بسیارمحتمل

Ex: The candidate acknowledged the remote likelihood of securing the highly competitive job .

کاندیدا احتمال دور از دستیابی به شغل بسیار رقابتی را تصدیق کرد.

categorical [صفت]
اجرا کردن

قاطع

Ex: The judge made a categorical decision , firmly closing the case .

قاضی تصمیمی قطعی گرفت و پرونده را محکم بست.

halting [صفت]
اجرا کردن

مردد

Ex: She answered the questions with a halting voice , struggling to find the right words .

او با صدایی لرزان به سوالات پاسخ داد، در تلاش برای یافتن کلمات درست.

conjectural [صفت]
اجرا کردن

فرضی

Ex: Without concrete data , the scientist ’s conclusion was purely conjectural .

بدون داده‌های مشخص، نتیجه‌گیری دانشمند کاملاً حدسی بود.

assured [صفت]
اجرا کردن

مطمئن

Ex: Despite the challenges , he remained assured of achieving his goals through hard work and perseverance .

علیرغم چالش‌ها، او از دستیابی به اهدافش از طریق سخت‌کوشی و پشتکار مطمئن باقی ماند.

اجرا کردن

نامشخص

Ex: The weather forecast provided only an indeterminate prediction of rain , with no exact details .

پیش‌بینی هوا فقط یک پیش‌بینی نامشخص از باران ارائه داد، بدون جزئیات دقیق.

واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
اندازه و مقیاس ابعاد وزن و پایداری افزایش مقدار
کاهش مقدار Intensity زمان و مدت فضا و منطقه
اشکال Speed Significance Insignificance
قدرت و نفوذ بی نظیری عمومیت Complexity
کیفیت بالا کیفیت پایین Value چالش‌ها
ثروت و موفقیت فقر و شکست سن و ظاهر شکل بدن
Wellness قابلیت فکری ناتوانی فکری صفات مثبت انسانی
صفات منفی انسان ویژگی‌های اخلاقی رفتارهای مالی رفتارهای اجتماعی
صفات تندخو پاسخ‌های عاطفی مثبت پاسخ‌های عاطفی منفی حالت‌های عاطفی مثبت
حالت‌های عاطفی منفی طعم‌ها و بوها بافت‌ها صداها
Temperature Probability تلاش و پیشگیری نظرات
افکار و تصمیمات تشویق و دلسردی دانش و اطلاعات درخواست و پیشنهاد
احترام و تایید پشیمانی و اندوه اقدامات رابطه‌ای اقدامات و واکنش های فیزیکی
زبان بدن و حرکات حالت‌ها و موقعیت‌ها حرکات فرماندهی و اعطای مجوزها
درگیر شدن در ارتباط کلامی درک و یادگیری درک حواس پیش‌بینی
لمس و نگه داشتن خوردن و نوشیدن تهیه غذا تغییر و شکل دادن
خلق و تولید سازماندهی و جمع آوری سرگرمی ها و روال ها Shopping
مالی و ارز Workplace زندگی اداری شغل‌های تخصصی
مشاغل کار دستی مشاغل خدمات و پشتیبانی حرفه‌های خلاقانه و هنری House
Human Body Health ورزش مسابقات ورزشی
Transportation Society رویدادهای اجتماعی حیوانات
بخش های شهر غذا و نوشیدنی دوستی و دشمنی جنسیت و تمایلات جنسی
Family سبک‌های رابطه روابط عاشقانه احساسات مثبت
احساسات منفی سفر و گردشگری Migration مواد
Pollution فجایع قیدهای نظر و قطعیت قیدهای حالت
Weather قیدهای درجه قیدهای زمان و تکرار قیدهای هدف و تأکید
قیدهای پیوندی