هویت، شخصیت و ارائه خود - Transgender & Non-Binary Identities

Here you will find slang related to transgender and non-binary identities, highlighting terms and expressions used within these communities.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
هویت، شخصیت و ارائه خود
enby [اسم]
اجرا کردن

یک فرد غیردوتایی

Ex:

آنها در مورد اینکه انبی گروه دوستان هستند شوخی کردند.

altersex [اسم]
اجرا کردن

آلترسکس

Ex:

آنها در مورد altersex بودن با دوستانشان بحث کردند.

Salmacian [اسم]
اجرا کردن

سالماسی

Ex:

آنها در مورد اینکه یک سالماسیان در چت گروهی باشند شوخی کردند.

wovan [اسم]
اجرا کردن

یک فرد اینترسکس

Ex:

آنها در مورد سیاست‌های محل کار که بر ووانها تأثیر می‌گذارند، بحث کردند.

baby trans [اسم]
اجرا کردن

ترنس تازه‌کار

Ex:

او شوخی کرد که بچه ترنس گروه دوستان است.

boymoder [اسم]
اجرا کردن

بوی‌مودر

Ex:

او در مورد اینکه یک بوی‌مودر در برخی موقعیت‌های اجتماعی است شوخی کرد.

girlmoder [اسم]
اجرا کردن

زنانه کننده

Ex:

او در مورد اینکه یک girlmoder در برخی موقعیت‌ها باشد شوخی کرد.

اجرا کردن

یک کاپون کپنهاگ

Ex:

او در مورد اینکه یک کاپون کپنهاگ است با دوستانش شوخی کرد.

diamoric [صفت]
اجرا کردن

دیاموریک

Ex:

او در مورد ماجراهای قرار گذاشتن دیاموریک آنها شوخی کرد.

egg [اسم]
اجرا کردن

یک تخم مرغ

Ex: An egg might start questioning their gender identity over time .

یک تخم مرغ ممکن است با گذشت زمان شروع به زیر سؤال بردن هویت جنسیتی خود کند.

enbian [صفت]
اجرا کردن

انبیان

Ex:

من تازه با یک زوج enbian دیگر آشنا شدم و بلافاصله با هم ارتباط برقرار کردیم.

nary [اسم]
اجرا کردن

یک فرد غیردودویی

Ex: They joked about being the nary of the friend group .

آنها در مورد اینکه nary گروه دوستان هستند شوخی کردند.

tranarchist [اسم]
اجرا کردن

ترانارشیست

Ex:

او شوخی کرد که ترانارشیست گروه است.

transbian [اسم]
اجرا کردن

ترانسبیان

Ex:

او شوخی کرد که ترانس‌بیان گروه دوستان است.

tuck [اسم]
اجرا کردن

پنهان کردن آلت تناسلی

Ex: Everyone admired the tuck that made their outfit look smooth .

همه تا را تحسین کردند که لباسشان را صاف نشان می‌داد.

to clock [فعل]
اجرا کردن

تشخیص دادن

Ex: No one realized at first , but someone eventually clocked them .

در ابتدا کسی متوجه نشد، اما بالاخره کسی آنها را شناخت.

deadname [اسم]
اجرا کردن

نام داده شده در هنگام تولد

Ex:

او در مورد اینکه چقدر طول کشید تا مردم از گفتن deadname او دست بکشند شوخی کرد.

to malefail [فعل]
اجرا کردن

شکست مردانه

Ex:

او احتمالاً malefail خواهد شد اگر فردا آن لباس را بپوشد.

packing [اسم]
اجرا کردن

یک بسته‌بندی

Ex: Everyone complimented his packing for looking realistic .

همه packing او را به دلیل واقعی به نظر رسیدن تحسین کردند.

to pass [فعل]
اجرا کردن

گذشتن

Ex: They are passing as male in the new workplace .

آنها در محل کار جدید به عنوان مرد شناخته می‌شوند.

اجرا کردن

اسکولیوسکشوال

Ex:

او در مورد اسکولیوسکشوال بودن در مهمانی شوخی کرد.

TERF [اسم]
اجرا کردن

فمینیستی که افراد ترنس را حذف می‌کند

Ex:

او در مورد مواجهه با یک TERF آنلاین شوخی کرد.