موافقت و مخالفت - اختلاف و مخالفت 5
در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به تناقض و مخالفت را یاد خواهید گرفت، مانند "دعوا"، "تحریک" و "اعتراض".
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
to intentionally provoke or initiate a conflict or argument with someone
دعوا راه انداختن
to be divided into two opposing groups
دوقطبی شدن
جامعه در امتداد خطوط ایدئولوژیکی قطبی میشود.
to show disagreement by taking action or expressing it verbally, particularly in public
اعتراض کردن (در ملاء عام)
کارمندان تصمیم گرفتند با سازماندهی اعتصاب، علیه شرایط ناعادلانه کار اعتراض کنند.
an organized public demonstration expressing strong disapproval of an official policy or action
اعتراض
هزاران نفر برای اعتراض به سیاست جدید دولت جمع شدند.
a statement or action that causes anger or is intended to make someone upset or angry
تحریک
causing strong reactions or discussions by presenting controversial or thought-provoking ideas
خشمگینکننده
اثر هنری تحریکآمیز بحثهای داغی را درباره آزادی بیان برانگیخت.
in a way that deliberately causes anger, offense, or a strong emotional reaction
بهطور آزاردهنده
او در طول بحث داغ تحریکآمیز لبخند زد.
to intentionally annoy someone so that they become angry
تحریک کردن
اظهارات طعنهآمیز او به منظور تحریک خواهرش بود، اما او بیتفاوت ماند.
eager to start a fight or argument
جدالطلب
همیشه به دنبال دعوا، رفتار ستیزهجویانه او برایش در دفتر شهرتی به همراه آورد.
to have a serious argument
مرافعه کردن
زوجین بر سر مسئولیتهای خانه مشاجره کردند که منجر به بحثی درباره تعادل کارهای خانه شد.
a heated argument or disagreement, often involving anger or hostility between individuals
دعوا
نزاع آنها بر سر یک سوء تفاهم کوچک شروع شد اما به سرعت به یک درگیری بزرگ تبدیل شد.
to argue over unimportant things or to complain about them
سر هیچوپوچ بحث کردن
به جای تمرکز بر روی مسئله اصلی، او انتخاب کرد که بر سر جزئیات کوچک بحث کند.
a trivial objection or criticism raised over an inconsequential detail
ایراد جزئی
تنها خردهگیری ما با گزارش مربوط به انتخاب فونت بود، نه محتوای آن.
an end to a friendly relationship between people or organizations caused by a serious disagreement
جدایی
شکاف بین دو دوست دیرینه بر سر یک اختلاف جزئی شروع شد اما به سرعت به یک نزاع تمام عیار تبدیل شد.
a noisy bitter argument between countries, organizations, people, etc.
جروبحث
رسانهها به طور گسترده بحث جاری بین افراد مشهور را پوشش دادند.
a heated public argument or altercation that attracts attention and often causes embarrassment or discomfort
المشنگه
آنها در رستوران صحنهای به راه انداختند وقتی شروع به فریاد زدن بر سر هم کردند.
a division between a group of people caused by their disagreement over beliefs or views
تفرقه
یک تفرقه در حزب سیاسی باعث تقسیم در رهبری و سیاست شد.
a loud argument
دادوهوار
جلسه به یک بحث و جدل پر سر و صدا تبدیل شد در حالی که شرکت کنندگان با عصبانیت در مورد تغییرات پیشنهادی پروژه بحث میکردند.
a fight, test, or argument that will resolve a prolonged disagreement
مقابله نهایی
دو شرکت برای یک رویارویی بر سر سهم بازار آماده میشوند.
one of the people or groups involved in an argument, contest, etc.
جانب
هر طرف در طول مناظره استدلالهای خود را ارائه داد.
a short, political argument, particularly between rivals
درگیری
سربازان در یک درگیری کوتاه با نیروهای دشمن درگیر شدند قبل از اینکه برای تجدید قوا عقب نشینی کنند.
to engage in an unplanned or minor fight, often between small groups
زدوخورد کردن
گشتها در نزدیکی مرز درگیر شدند قبل از عقبنشینی.
used to say who is at fault for causing an argument or fight
او اول شروع کرد
to cause a group of people to be divided into smaller groups because of having different opinions or views
تفکیک کردن
تصمیم جنجالی انتقال مقر، اعضای هیئت مدیره را تقسیم کرد.
a noisy argument over an unimportant matter
بگومگو
خواهر و برادرها بر سر اینکه چه کسی تکه بزرگتر کیک را گرفته است دعوا کردند.
to noisily argue over an unimportant matter
یکی به دو کردن
بچهها بر سر آخرین تکه کیک شروع به دعوا کردند، هر کدام اصرار داشتند که حقشان است.