کتاب 'انگلیش ریزالت' متوسطه - واحد 6 - 6C

در اینجا واژگان واحد 6 - 6C از کتاب درسی English Result Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "قلدر"، "مفید"، "مودب" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'انگلیش ریزالت' متوسطه
behavior [اسم]
اجرا کردن

رفتار

Ex: It 's rare to see such disciplined behavior in a young child .

دیدن چنین رفتار منظمی در یک کودک کم‌سن نادر است.

bully [اسم]
اجرا کردن

قلدر

Ex: The school counselor offered support and guidance to students who had been targeted by bullies .

مشاور مدرسه به دانش‌آموزانی که مورد هدف قلدرها قرار گرفته بودند، حمایت و راهنمایی ارائه کرد.

to fight [فعل]
اجرا کردن

دعوا کردن

Ex: The two boxers fought until the final round .

دو بوکسور تا دور آخر جنگیدند.

friendly [صفت]
اجرا کردن

خونگرم

Ex: She was always friendly to everyone she met , making new friends easily .

او همیشه با همه کسانی که ملاقات می‌کرد دوستانه رفتار می‌کرد و به راحتی دوستان جدیدی پیدا می‌کرد.

helpful [صفت]
اجرا کردن

مفید

Ex: His helpful advice made the project much easier to complete .

توصیه‌های مفید او انجام پروژه را بسیار آسان‌تر کرد.

kind [صفت]
اجرا کردن

مهربان

Ex: She 's always kind to everyone she meets .

او همیشه با همه کسانی که ملاقات می‌کند مهربان است.

naughty [صفت]
اجرا کردن

شیطان

Ex: The naughty puppy got into the trash bin and scattered garbage all over the kitchen floor .

توله سگ شیطان به سطل زباله رفت و زباله را همه جای کف آشپزخانه پخش کرد.

noisy [صفت]
اجرا کردن

پرسروصدا

Ex: The restaurant was noisy , with the clinking of dishes and the chatter of diners .

رستوران پر سر و صدا بود، با صدای به هم خوردن ظروف و گفتگوی مشتریان.

nosy [صفت]
اجرا کردن

فضول

Ex: The nosy reporter asked about details that were n’t her business .

گزارشگر فضول در مورد جزئیاتی پرسید که به او مربوط نبود.

polite [صفت]
اجرا کردن

مؤدب

Ex: The polite tourist asked for directions in a respectful manner .

گردشگر مؤدب به صورت محترمانه راهنمایی خواست.

rough [صفت]
اجرا کردن

خشن

Ex: He had a rough exterior , but those who knew him understood his kind heart .

او ظاهری خشن داشت، اما کسانی که او را می‌شناختند قلب مهربانش را درک می‌کردند.

rude [صفت]
اجرا کردن

بی‌ادب

Ex: She was being rude by constantly texting during the movie .

او با پیامک زدن مداوم در طول فیلم بی‌ادب بود.

to swear [فعل]
اجرا کردن

فحش دادن

Ex: The angry driver started to swear at other motorists after a traffic altercation .

راننده عصبانی بعد از یک درگیری ترافیکی شروع به فحش دادن به دیگر رانندگان کرد.

اجرا کردن

خوش‌رفتار

Ex: He praised his daughter for being well-behaved at the family gathering , which made everyone proud .

او از دخترش به خاطر خوش رفتار بودن در جمع خانوادگی تعریف کرد، که همه را مغرور کرد.

animal [اسم]
اجرا کردن

حیوان

Ex: The kangaroo is a unique animal found in Australia known for its ability to hop .

کانگورو یک حیوان منحصر به فرد است که در استرالیا یافت می‌شود و به دلیل توانایی پریدنش معروف است.

problem [اسم]
اجرا کردن

مشکل

Ex: Mary is facing a problem with her computer , as it keeps freezing .

ماری با یک مشکل در کامپیوترش روبرو است، زیرا مدام قفل می‌شود.

car park [اسم]
اجرا کردن

پارکینگ

Ex: He parked his car in the designated car park before heading into the mall .

او ماشینش را در پارکینگ مشخص شده پارک کرد قبل از اینکه به سمت مرکز خرید برود.

child [اسم]
اجرا کردن

کودک

Ex: The children played happily in the park , swinging on the swings and running around .

بچه‌ها با خوشحالی در پارک بازی می‌کردند، روی تاب‌ها تاب می‌خوردند و دور هم می‌دویدند.

wall [اسم]
اجرا کردن

دیوار

Ex: She hangs a painting on the wall to add color to the room .

او یک نقاشی را به دیوار آویزان می‌کند تا رنگ به اتاق اضافه کند.

fence [اسم]
اجرا کردن

حصار

Ex: The house with the white fence is my uncle 's .

خانه با حصار سفید متعلق به عموی من است.

noise [اسم]
اجرا کردن

سروصدا

Ex: The noise of the jackhammer echoed through the streets as road repairs were underway .

سر و صدای چکش هیدرولیک در خیابان‌ها پیچید در حالی که تعمیرات جاده در حال انجام بود.

rubbish [اسم]
اجرا کردن

زباله

Ex: She always recycles as much rubbish as possible to reduce waste and help the environment .

او همیشه تا حد امکان زباله را بازیافت می‌کند تا ضایعات را کاهش دهد و به محیط زیست کمک کند.