واژگان ضروری برای TOEFL - مهندسی و پژوهش

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی در مورد مهندسی و تحقیق، مانند "سیم"، "سوئیچ"، "جرثقیل" و غیره را یاد خواهید گرفت که برای آزمون TOEFL لازم است.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان ضروری برای TOEFL
apparatus [اسم]
اجرا کردن

وسیله

Ex: The apparatus for measuring air quality provided real-time data on pollution levels .

دستگاه اندازه‌گیری کیفیت هوا، داده‌های لحظه‌ای درباره سطوح آلودگی ارائه داد.

instrument [اسم]
اجرا کردن

وسیله

Ex: The engineer demonstrated how to use the new instrument for the data analysis .

مهندس نشان داد که چگونه از ابزار جدید برای تحلیل داده‌ها استفاده کنید.

microchip [اسم]
اجرا کردن

ریزتراشه

Ex: The microchip inside the credit card stores your payment information .

میکروچیپ داخل کارت اعتباری اطلاعات پرداخت شما را ذخیره می‌کند.

telescope [اسم]
اجرا کردن

تلسکوپ

Ex: The scientist used a powerful telescope to study distant galaxies .

دانشمند از یک تلسکوپ قدرتمند برای مطالعه کهکشان‌های دور استفاده کرد.

wire [اسم]
اجرا کردن

سیم برق

Ex: The wire in the circuit was damaged , causing a power failure .

سیم در مدار آسیب دیده بود، که باعث قطع برق شد.

switch [اسم]
اجرا کردن

کلید (روشن و خاموش)

Ex:

آن‌ها یک سوئیچ دیمر نصب کردند تا روشنایی چراغ‌های اتاق نشیمن را تنظیم کنند.

sensor [اسم]
اجرا کردن

حسگر

Ex: In healthcare , sensors can monitor a patient ’s heart rate and other vital signs .

در مراقبت‌های بهداشتی، حسگرها می‌توانند ضربان قلب بیمار و سایر علائم حیاتی را نظارت کنند.

circuit [اسم]
اجرا کردن

مدار انرژی

Ex:

یک مدار مجتمع چندین قطعه الکترونیکی را در یک تراشه واحد ترکیب می‌کند.

screw [اسم]
اجرا کردن

پیچ (ابزار)

Ex: The technician used a screwdriver to remove the screws holding the panel in place .

تکنسین از پیچ‌گوشتی برای برداشتن پیچ‌هایی که پنل را در جای خود نگه داشته بودند استفاده کرد.

machinery [اسم]
اجرا کردن

ماشین‌آلات

Ex: The factory was filled with heavy machinery , each performing a specific function in the production line .

کارخانه پر از ماشین‌آلات سنگین بود، هر کدام عملکرد خاصی در خط تولید داشتند.

mechanical [صفت]
اجرا کردن

ماشینی

Ex: The mechanical crane lifts heavy loads using a system of pulleys and cables .

جرثقیل مکانیکی بارهای سنگین را با استفاده از سیستم قرقره و کابل بلند می‌کند.

cable [اسم]
اجرا کردن

کابل

Ex: They used a heavy-duty cable to connect the generator to the main power grid .

آن‌ها از یک کابل مقاوم برای اتصال ژنراتور به شبکه برق اصلی استفاده کردند.

crane [اسم]
اجرا کردن

جرثقیل

Ex: The port relied on cranes to unload cargo ships , transferring containers from the docks to waiting trucks .

بندرگاه برای تخلیه کشتی‌های باربری به جرثقیل‌ها متکی بود، کانتینرها را از اسکله‌ها به کامیون‌های منتظر انتقال می‌داد.

capacity [اسم]
اجرا کردن

ظرفیت

Ex: The city 's transportation system was overburdened , exceeding its capacity during rush hour .

سیستم حمل و نقل شهر بیش از حد بارگیری شده بود و در ساعت شلوغی از ظرفیت خود فراتر رفته بود.

prototype [اسم]
اجرا کردن

نمونه اولیه

Ex: Before mass production , the team reviewed several prototypes to ensure the final product met all design specifications .

قبل از تولید انبوه، تیم چندین نمونه اولیه را بررسی کرد تا اطمینان حاصل کند که محصول نهایی تمام مشخصات طراحی را برآورده می‌کند.

current [اسم]
اجرا کردن

جریان (برق)

Ex:

باتری یک جریان مستقیم تولید می‌کند که دستگاه‌های الکترونیکی کوچک را تغذیه می‌کند.

to model [فعل]
اجرا کردن

نمونه چیزی بودن

Ex: The biologist modeled the spread of the invasive species in the ecosystem .

زیست‌شناس مدل‌سازی کرد گسترش گونه مهاجم در اکوسیستم را.

laboratory [اسم]
اجرا کردن

آزمایشگاه

Ex: Environmental scientists monitor water quality in their laboratory to assess pollution levels .

دانشمندان محیط زیست کیفیت آب را در آزمایشگاه خود نظارت می‌کنند تا سطح آلودگی را ارزیابی کنند.

sample [اسم]
اجرا کردن

نمونه

Ex: Researchers took a water sample from the river to study its quality .

محققان یک نمونه آب از رودخانه گرفتند تا کیفیت آن را مطالعه کنند.

method [اسم]
اجرا کردن

متد

Ex: The actor 's method of preparing for roles involves immersive research and character analysis .

روش بازیگر برای آماده شدن برای نقش‌ها شامل تحقیق عمیق و تحلیل شخصیت می‌شود.

to conduct [فعل]
اجرا کردن

اداره کردن

Ex: The captain is responsible for conducting the team 's training sessions to improve performance .

کاپیتان مسئول اجرای جلسات تمرین تیم برای بهبود عملکرد است.

evaluation [اسم]
اجرا کردن

ارزیابی

Ex: Consumer evaluations of the new product were overwhelmingly positive , citing its ease of use and durability .

ارزیابی‌های مصرف‌کنندگان از محصول جدید به شدت مثبت بود، که به سهولت استفاده و دوام آن اشاره داشت.

اجرا کردن

تجربی

Ex: The experimental design included control groups to compare the effectiveness of different treatments .

طرح آزمایشی شامل گروه‌های کنترل برای مقایسه اثربخشی درمان‌های مختلف بود.

finding [اسم]
اجرا کردن

یافته (علمی)

Ex:

یافته‌های اخیر او می‌تواند نحوه درک ما از تغییرات آب و هوایی را تغییر دهد.

hypothesis [اسم]
اجرا کردن

فرضیه

Ex: The hypothesis suggested that increasing light exposure would improve plant growth .

فرضیه پیشنهاد کرد که افزایش قرار گرفتن در معرض نور، رشد گیاه را بهبود می‌بخشد.

guinea pig [اسم]
اجرا کردن

موش آزمایشگاهی (اصطلاحی)

Ex: They turned their backyard into a guinea pig sanctuary , adopting animals that had been used in laboratory experiments .

آنها حیاط خلوت خود را به یک پناهگاه برای خوکچه هندی تبدیل کردند، حیواناتی را که در آزمایش‌های آزمایشگاهی استفاده شده بودند به سرپرستی گرفتند.

to detect [فعل]
اجرا کردن

کشف کردن

Ex: Last week , the researcher detected a discrepancy in the experiment results .

هفته گذشته، محقق یک ناهمخوانی در نتایج آزمایش تشخیص داد.

to classify [فعل]
اجرا کردن

طبقه‌بندی کردن

Ex: We are classifying data into different categories for analysis .

ما داده‌ها را برای تحلیل به دسته‌های مختلف طبقه‌بندی می‌کنیم.

discovery [اسم]
اجرا کردن

اکتشاف

Ex: The discovery of a distant exoplanet raised questions about the potential for extraterrestrial life .

کشف یک سیاره فراخورشیدی دور سوالاتی درباره امکان حیات فرازمینی مطرح کرد.