to make letters, words, or numbers on a surface, usually on a piece of paper, with a pen or pencil
نوشتن
آیا میتوانید آدرس خود را روی این فرم بنویسید؟
در اینجا شما واژگان از واحد 5 - 5C در کتاب درسی Face2Face Elementary را پیدا خواهید کرد، مانند "نوشتن"، "گزارش"، "خشکشویی"، و غیره.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
to make letters, words, or numbers on a surface, usually on a piece of paper, with a pen or pencil
نوشتن
آیا میتوانید آدرس خود را روی این فرم بنویسید؟
a digital message that is sent from one person to another person or group of people using a system called email
ایمیل
من یک ایمیل به دوستم فرستادم تا او را به جشن تولدم دعوت کنم.
a written description of something that includes pieces of information that someone needs to know
گزارش (کتبی)
روزنامهنگار یک گزارش دقیق درباره تأثیر محیطزیستی پروژه ساختوساز ارائه داد.
to move from a person or place
دور شدن
کودکان اغلب گریه میکنند وقتی والدینشان مجبور میشوند برای کار بروند.
a period of time that is made up of twenty-four hours
روز
من دوست دارم بعد از یک روز طولانی عصرها یک فنجان چای بنوشم تا آرام شوم.
the days of the week, usually Saturday and Sunday, when people do not have to go to work or school
آخر هفته
من دوست دارم در آخر هفته دیر از خواب بیدار شوم و دیر صبحانه بخورم.
to hold or own something
در اختیار داشتن
من یک مجموعه سکه های عتیقه دارم که از پدربزرگم به ارث برده ام.
the quantity that is measured in seconds, minutes, hours, etc. using a device like clock
زمان
من به زمان بیشتری برای تکمیل این پروژه نیاز دارم.
a mild disease that we usually get when viruses affect our body and make us cough, sneeze, or have fever
سرماخوردگی
در زمستان، بسیاری از مردم سرماخوردگی میگیرند.
an event where people get together and enjoy themselves by talking, dancing, eating, drinking, etc.
مهمانی
همه یک ظرف غذا به مهمانی اشتراکی آوردند.
our mother or our father
والد
به عنوان یک والد تنها، او بیوقفه کار کرد تا خانوادهاش را تأمین کند و رفاه آنها را تضمین کند.
a meal we eat in the middle of the day
ناهار
من یک سالاد یونانی با پنیر فتا و زیتون برای یک ناهار سالم و خوشمزه درست کردم.
to remain in a particular place
ماندن
هوا خیلی غیرقابل پیشبینی است، بنابراین بهتر است در داخل بمانید.
someone we like and trust
دوست
دیوید و سامانتا پس از ملاقات در یک باشگاه کتاب به دوستان تبدیل شدند و علاقه مشترک خود به ادبیات را کشف کردند.
the place that we live in, usually with our family
خانه
خانواده به یک خانه جدید در حومه شهر نقل مکان کردند.
clothes, sheets, etc. that have just been washed or need washing
لباسهای شستهشده
قبل از گذاشتن لباسها در لباسشویی، فراموش نکنید که جیبهای خود را بررسی کنید.
to move or travel in order to do something specific
رفتن (و کاری کردن)
برو و از فروشگاه کمی خواربار بخر.
the act of moving on foot at a fast pace, often faster than walking, as a form of exercise or to travel a distance quickly
دو
دویدن روزانه به او کمک میکند تا سالم و متمرکز بماند.
a short journey we take on foot
پیادهروی
پیادهروی صبحگاهی راه خوبی برای شروع روز است.
to make something have no bacteria, marks, or dirt
تمیز کردن
من باید عینکم را تمیز کنم؛ کثیف است.
a building where people live, especially as a family
خانه
او دوستانش را به خانه خود برای جشن تولد دعوت کرد.
to clean clothes using a washing machine or by hand
to clean clothes using a washing machine or by hand
to complete tasks given by teachers or instructors
تکلیف انجام دادن