pattern

قیدهای حالت مربوط به انسان‌ها - قید صلاحیت

این قیدها سطح تخصص و مهارت مورد استفاده در هنگام انجام یک کار را توصیف می کنند، به عنوان مثال "به صورت حرفه ای"، "ماهرانه"، "به طرز ناشیانه" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
Categorized Adverbs of Manner Referring to Humans
competently

with the necessary skills, efficiency, and capability

به طور شایسته, با صلاحیت

به طور شایسته, با صلاحیت

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "competently"
expertly

with a high level of skill and knowledge

با مهارت, با تخصص

با مهارت, با تخصص

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "expertly"
masterfully

in an exceptionally skillful and creative manner

استادانه, به طرز استادانه

استادانه, به طرز استادانه

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "masterfully"
skillfully

in a manner that indicates great skill

به‌طرز ماهرانه‌ای, بامهارت، استادانه

به‌طرز ماهرانه‌ای, بامهارت، استادانه

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "skillfully"
deftly

with skill, accuracy, and agility

با مهارت, با زیرکی

با مهارت, با زیرکی

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "deftly"
ably

in a skillful and competent way

با مهارت, با شایستگی

با مهارت, با شایستگی

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "ably"
artfully

in a skillful and clever manner

با مهارت, به طور هوشمندانه

با مهارت, به طور هوشمندانه

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "artfully"
proficiently

with skill, competence, and effectiveness

با مهارت, به طور کارآمد

با مهارت, به طور کارآمد

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "proficiently"
capably

in a way that shows having the ability or capacity to do something skillfully

توانمندانه, ماهرانه

توانمندانه, ماهرانه

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "capably"
consummately

in a complete and highly skilled manner

به طور کامل, به شیوه‌ای ماهر

به طور کامل, به شیوه‌ای ماهر

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "consummately"
negligently

in a manner that shows a lack of proper care or attention

از روی غفلت, اهمال‌کارانه

از روی غفلت, اهمال‌کارانه

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "negligently"
clumsily

with a lack of skill, coordination, or grace

بددست, به‌نحو ناشیانه

بددست, به‌نحو ناشیانه

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "clumsily"
sloppily

in a careless, untidy, or random way

به طرز نامنظم, بی‌دقت

به طرز نامنظم, بی‌دقت

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "sloppily"
ineptly

with a lack of skill, competence, or effectiveness

بی‌مهارتانه, ناکارآمد

بی‌مهارتانه, ناکارآمد

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "ineptly"
awkwardly

in a manner marked by discomfort, clumsiness, or lacking smoothness

به‌طرز ناجور

به‌طرز ناجور

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "awkwardly"
professionally

in a highly skilled and competent manner

به طور حرفه‌ای, به صورت حرفه‌ای

به طور حرفه‌ای, به صورت حرفه‌ای

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "professionally"
LanGeek
دانلود اپلیکشن LanGeek