pattern

قیدهای حالت مربوط به انسان‌ها - قیدهای ادراک حسی

این قیدها حالت‌هایی را توصیف می‌کنند که از ادراکات حسی انسان‌ها ناشی می‌شوند، مانند "مشاهده"، "با صدای بلند"، "محسوس" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
Categorized Adverbs of Manner Referring to Humans
visibly

in a noticeable way

به وضوح, نشان‌دهنده

به وضوح, نشان‌دهنده

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "visibly"
invisibly

in a way that is not seen

به‌طور نامرئی, به شکلی که دیده نمی‌شود

به‌طور نامرئی, به شکلی که دیده نمی‌شود

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "invisibly"
colorfully

in a vivid, lively, or vibrant manner

رنگارنگ, زنده

رنگارنگ, زنده

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "colorfully"
prominently

in a manner that is easily noticeable

به طور بارز

به طور بارز

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "prominently"
loudly

with a high volume or intensity

با صدای بلند

با صدای بلند

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "loudly"
loud

in a way that produces much noise

بلند, رسا

بلند, رسا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "loud"
aloud

in a voice that can be heard clearly

(با صدای) بلند, رسا

(با صدای) بلند, رسا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "aloud"
out loud

in way that is easily heard by everyone

رسا, بلند

رسا, بلند

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "out loud"
noisily

in a way that makes too much sound or disturbance

با سروصدا

با سروصدا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "noisily"
audibly

in a way that is loud enough to be heard

با صدای بلند, به گونه‌ای که قابل شنیدن است

با صدای بلند, به گونه‌ای که قابل شنیدن است

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "audibly"
silently

without making any sound or noise

در سکوت

در سکوت

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "silently"
quietly

in a way that produces little or no noise

بی‌سروصدا, بی‌‌صدا

بی‌سروصدا, بی‌‌صدا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "quietly"
tangibly

in a way that is capable of being touched or easily understood

به صورت ملموس, به طور واضح

به صورت ملموس, به طور واضح

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "tangibly"
palpably

in a way that is capable of being touched, felt, or perceived physically

قابل لمس, محسوساً

قابل لمس, محسوساً

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "palpably"
deliciously

in a way that is highly pleasing and enjoyable to the taste

خوشمزه, دلپذیر

خوشمزه, دلپذیر

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "deliciously"
LanGeek
دانلود اپلیکشن LanGeek