pattern

حقیقت، رازداری و فریب - فاش کردن اسرار

اصطلاحات انگلیسی مربوط به افشای اسرار را با مثال‌هایی مانند "ریختن لوبیا" و "بازی را به دست بده" کاوش کنید.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
English idioms relate to Truth, Secrecy, & Deception
to let the cat out of the bag

to reveal information that were supposed to be kept secret, often by accident

چیزی را لو دادن, رازی را برملا کردن، سوتی دادن

چیزی را لو دادن, رازی را برملا کردن، سوتی دادن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [let] the cat out of the bag"
to spill the beans

to reveal a secret that one was asked not to tell anyone

دهن‌لقی کردن, چیزی را لو دادن، رازی را افشا کردن

دهن‌لقی کردن, چیزی را لو دادن، رازی را افشا کردن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [spill] the beans"
(out) in the open

used of a secret that is now shared with others

علنی, آشکارا

علنی, آشکارا

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "(out|) in the open"
to blow one's cover

to reveal a person's identity or intentions

هویت یا قصد کسی را برملا کردن, دست کسی را رو کردن

هویت یا قصد کسی را برملا کردن, دست کسی را رو کردن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [blow] {one's} cover"
to catch somebody in the act

to see or arrest a person while they are doing something illegal or wrong

مچ کسی را گرفتن, کسی را حین ارتکاب جرم دستگیر کردن

مچ کسی را گرفتن, کسی را حین ارتکاب جرم دستگیر کردن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [catch] {sb} in the act"
to catch somebody red-handed

to arrest or see someone the moment they are doing something that is illegal or dishonest

سر بزنگاه مچ کسی را گرفتن, مچ کسی را گرفتن، کسی را حین ارتکاب دستگیر کردن

سر بزنگاه مچ کسی را گرفتن, مچ کسی را گرفتن، کسی را حین ارتکاب دستگیر کردن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [catch] {sb} red-handed"
to come out of the closet

to publicly talk about something such as a belief that one used to keep secret

حقیقتی را علنی کردن, رازی را در میان گذاشتن

حقیقتی را علنی کردن, رازی را در میان گذاشتن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [come] out of the closet"
to give the game away

to reveal something that one was supposed to keep as a secret or surprise

لو دادن, رازی را فاش کردن، سورپرایزی را خراب کردن

لو دادن, رازی را فاش کردن، سورپرایزی را خراب کردن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [give] the game away"
to lift the lid on something

to cause the truth become revealed, especially an unpleasant one

از حقایق پرده‌برداری کردن, حقایق را آشکار کردن

از حقایق پرده‌برداری کردن, حقایق را آشکار کردن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [lift] the lid on {sth}"
to spill the tea

to tell others about what has happened to someone, especially about things that are private or controversial, in the person's absence

پشت سر دیگران حرف زدن, غیبت کردن، حرف آوردن و حرف بردن، خاله‌زنک‌بازی درآوردن

پشت سر دیگران حرف زدن, غیبت کردن، حرف آوردن و حرف بردن، خاله‌زنک‌بازی درآوردن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [spill] the tea"
to see the light (of day)

to be made known publicly

برملا شدن, برملا کردن

برملا شدن, برملا کردن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [see] the light (of day|)"
to call one's bluff

to challenge a person to carry out their seemingly fake threats or claims in order to expose them

تهدید یا ادعا توخالی کسی را به چالش کشیدن, کسی را وادار به اثبات ادعا یا تهدید خود کردن

تهدید یا ادعا توخالی کسی را به چالش کشیدن, کسی را وادار به اثبات ادعا یا تهدید خود کردن

[عبارت]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "to [call] {one's} bluff"
LanGeek
دانلود اپلیکشن LanGeek