pattern

قیدهای زمان و مکان - قید فاصله

این قیدها اطلاعاتی در مورد میزان یا اندازه گیری فاصله بین اشیا، مکان ها یا مکان هایی مانند "نزدیک"، "دور"، "دورتر" و غیره ارائه می دهند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
Categorized Adverbs of Time and Place
near

not far in distance

در نزدیکی, نزدیک

در نزدیکی, نزدیک

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "near"
nearby

not in the distance

در نزدیکی

در نزدیکی

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "nearby"
close

without much space between

در نزدیکیِ, نزدیک

در نزدیکیِ, نزدیک

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "close"
close up

from a short distance

از نزدیک, به طور نزدیک

از نزدیک, به طور نزدیک

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "close up"
closely

without having a lot of space or time in between

به‌طور نزدیک

به‌طور نزدیک

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "closely"
abreast

with individuals or objects facing the same direction

کنار به کنار, مستقیم

کنار به کنار, مستقیم

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "abreast"
about

in the nearby area

در اطراف, نزدیک

در اطراف, نزدیک

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "about"
hereabouts

in or near the particular place or region where one is located

اینجا, در اطراف

اینجا, در اطراف

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "hereabouts"
thereabouts

in or near the particular place mentioned

در نزدیکی, حدوداً

در نزدیکی, حدوداً

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "thereabouts"
distantly

at or from a place that is far

از دور, دور از

از دور, دور از

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "distantly"
away

at a distance from someone, somewhere, or something

دور

دور

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "away"
off

away from a location or position in time or space

دور, محلی را ترک کردن - به جای دیگری رفتن

دور, محلی را ترک کردن - به جای دیگری رفتن

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "off"
apart

at a distance from each other in either time or space

دور از هم

دور از هم

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "apart"
afar

at or to a considerable distance

از دور, دور به دور

از دور, دور به دور

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "afar"
far

to or at a great distance

دور

دور

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "far"
farther

at or to a considerable distance, either in time or space

بیشتر, دورتر

بیشتر, دورتر

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "farther"
afield

beyond one's home or usual environment

بیرون, دور از خانه

بیرون, دور از خانه

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "afield"
in the vicinity

in the nearby or surrounding area

در نزدیکی, در حوالی

در نزدیکی, در حوالی

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "in the vicinity"
LanGeek
دانلود اپلیکشن LanGeek