سرگرمی، رسانه و فرهنگ دیجیتال - Social Gathering & Celebration

Here you will find slang for social gatherings and celebrations, capturing terms for parties, events, and moments of collective enjoyment.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سرگرمی، رسانه و فرهنگ دیجیتال
GNO [اسم]
اجرا کردن

شب دخترانه

Ex:

من یک GNO خودجوش را با دوستانم دوست دارم.

girl dinner [اسم]
اجرا کردن

شام دخترانه

Ex:

ما بر روی گستره آشفته شام دخترانه خود خندیدیم.

boy dinner [اسم]
اجرا کردن

غذای مردانه

Ex:

آن وعده غذایی boy dinner آخر هفته کاملاً پیتزای منجمد بود.

gossipfest [اسم]
اجرا کردن

جلسه شایعه‌پردازی

Ex:

دیدارهای خانوادگی اغلب به یک جشن شایعه‌پردازی تبدیل می‌شوند.

glamfest [اسم]
اجرا کردن

جشن پرزرق و برق

Ex:

همه در گلم‌فست برای تحت تأثیر قرار دادن لباس پوشیدند.

fun on a bun [عبارت]
اجرا کردن

something extremely entertaining or enjoyable

Ex:
kickback [اسم]
اجرا کردن

دورهمی آرام

Ex: Everyone loved the casual kickback at the park .

همه از کیک‌بک آرام در پارک لذت بردند.

function [اسم]
اجرا کردن

a loosely defined social gathering or occasion

Ex: Casual functions are common in office culture .
to link up [فعل]
اجرا کردن

دیدار کنیم

Ex: They love to link up every Friday night .

آنها دوست دارند هر جمعه شب ملاقات کنند.

blowout [اسم]
اجرا کردن

ضیافت

Ex: After the championship win , the team celebrated with a blowout at their favorite restaurant .

پس از پیروزی در قهرمانی، تیم با یک ضیافت در رستوران مورد علاقه‌شان جشن گرفت.

white party [اسم]
اجرا کردن

مهمانی سفید

Ex:

من هرگز به یک مهمانی سفید نرفته‌ام، و قصد ندارم.

rager [اسم]
اجرا کردن

مهمانی پر سر و صدا

Ex:

مهمانی پر سر و صدا روی پشت بام موسیقی‌ای داشت که تا طلوع آفتاب طنین انداز بود.

dayger [اسم]
اجرا کردن

مهمانی روز

Ex:

محوطه‌های دانشگاهی یک dayger خوب را در آخر هفته‌های آفتابی دوست دارند.

kegger [اسم]
اجرا کردن

مهمانی آبجو

Ex:

دانشجویان کالج عاشق یک مهمانی با بشکه آبجو خوب در آخر هفته‌ها هستند.

BYOB [اسم]
اجرا کردن

مهمانی که در آن از مهمانان انتظار می‌رود نوشیدنی خود را بیاورند

Ex:

من یک BYOB کوچک را به یک باشگاه شلوغ ترجیح می‌دهم.

to [have] a blast [عبارت]
اجرا کردن

حسابی خوش‌‌ گذراندن

Ex: The surprise party was a total success , and the guest of honor had a blast .
to party up [فعل]
اجرا کردن

به مهمانی رفتن

Ex:

همه تا صبح زود مهمانی کردند.

to rock out [فعل]
اجرا کردن

لذت بردن از موسیقی راک

Ex:

من تمام روز به موسیقی گرانج راک زدم.

to turn up [فعل]
اجرا کردن

جشن گرفتن

Ex: He turned up at the club with all his friends .

او با تمام دوستانش در کلاب به هم ریخت.

lit [صفت]
اجرا کردن

چشمگیر

Ex:

نمایش آتش‌بازی عالی بود، تمام آسمان را روشن کرد.

litty [صفت]
اجرا کردن

خیلی سرگرم‌کننده

Ex:

این آخر هفته با همه برنامه‌ها خیلی جذاب به نظر می‌رسد.

pub crawl [اسم]
اجرا کردن

*از یک بار خارج شدن به دیگری رفتن

Ex: That pub crawl had stops at five different bars .

آن پاب کرال شامل توقف‌هایی در پنج بار مختلف بود.

splurgy [صفت]
اجرا کردن

اسرافکار

Ex:

جشن سالگرد آنها کاملاً اسراف‌کارانه بود.

about that life [عبارت]
اجرا کردن

living, aspiring to, or claiming an extravagant or risky lifestyle, often involving sex, drugs, or violence

Ex:
kiki [اسم]
اجرا کردن

یک گپ و گفت پر جنب و جوش

Ex:

آن کیکی باعث شد همه جذاب‌ترین شایعات را به اشتراک بگذارند.

to vibe [فعل]
اجرا کردن

آرامش داشتن

Ex: She 's vibing with the new people she met .

او با افراد جدیدی که ملاقات کرده وایب می‌کند.