سرگرمی، رسانه و فرهنگ دیجیتال - Online Behavior & Expressions

Here you will find slang for online behavior and expressions, capturing how people communicate, react, and interact on the internet.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سرگرمی، رسانه و فرهنگ دیجیتال
اجرا کردن

معتاد به اینترنت

Ex:

نوجوانان به طور مداوم آنلاین اغلب برای روندهای ویروسی زندگی می‌کنند.

اجرا کردن

به طور مزمن آنلاین

Ex:

او یک نظر مزمن آنلاین درباره درام طاقچه در توییتر داد.

anonymouse [اسم]
اجرا کردن

ناشناس

Ex:

بسیاری از کاربران انجمن‌ها ترجیح می‌دهند ناشناس بمانند.

cybercop [اسم]
اجرا کردن

پلیس سایبری

Ex:

پلیس‌های سایبری اغلب هرزنامه یا محتوای توهین‌آمیز را حذف می‌کنند.

tweetheart [اسم]
اجرا کردن

قلب توییتر

Ex:

Tweetheart همیشه پست‌های من را ریتوییت می‌کند.

moot [اسم]
اجرا کردن

دنبال‌کننده متقابل

Ex: My moots always support my posts .

موت‌های من همیشه پست‌هایم را حمایت می‌کنند.

to dox [فعل]
اجرا کردن

داکس کردن

Ex:

او تهدید کرد که هر کسی که او را آزار دهد دکس کند.

to ninja [فعل]
اجرا کردن

نینجا

Ex:

من قصد پاسخ دادن داشتم، اما او با همان نکته مرا نینجا کرد.

اجرا کردن

اسکرول اخبار منفی

Ex:

مجبور شدم از توییتر فاصله بگیرم تا doomscrolling را متوقف کنم.

اجرا کردن

to continue posting online while experiencing personal distress or emotional difficulty

Ex:
اجرا کردن

نکروپست کردن

Ex:

من نکروپست کردم تا نظر خود را به بحث قدیمی اضافه کنم.

to memepost [فعل]
اجرا کردن

میم‌پست کردن

Ex:

فراموش نکنید که آن کلیپ از برنامه را میم‌پست کنید.

edgeposting [اسم]
اجرا کردن

پست تحریک‌آمیز

Ex:

من ادج‌پستینگ را در تاپیک گزارش کردم.

اجرا کردن

to appear suddenly in a conversation, thread, or event, often drawing attention

Ex: Oh no, politics has entered the chat.
to phub [فعل]
اجرا کردن

فَب کردن

Ex:

فَبينگ را متوقف کنید و به گفتگو توجه کنید.

finsta [اسم]
اجرا کردن

یک حساب خصوصی اینستاگرام

Ex:

ما از طریق پست‌های فینستا او در مورد آن مطلع شدیم.

to unalive [فعل]
اجرا کردن

خنثی کردن

Ex:

آنها در مورد کشتن رئیس در حمله شوخی کردند.

to catch in 4k [عبارت]
اجرا کردن

to catch someone doing something wrong with undeniable, clear evidence

Ex:
to lurk [فعل]
اجرا کردن

فقط مشاهده کردن

Ex: Do n't just lurk ; join the conversation !

فقط لرک نکنید؛ به گفتگو بپیوندید!