افعال مربوط به موضوعات کنش‌های انسانی - افعال مرتبط با علائم بیماری

در اینجا برخی از افعال انگلیسی را یاد خواهید گرفت که به علائم بیماری مانند "استفراغ"، "عطسه" و "خارش" اشاره دارند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
افعال مربوط به موضوعات کنش‌های انسانی
to vomit [فعل]
اجرا کردن

بالا آوردن

Ex: After the roller coaster ride , some people vomited due to motion sickness .

بعد از سواری ترن هوایی، برخی از افراد به دلیل بیماری حرکت استفراغ کردند.

to gag [فعل]
اجرا کردن

احساس تهوع کردن

Ex:

بوی بد در اتاق باعث شد همه حالت تهوع پیدا کنند وقتی وارد شدند.

to puke [فعل]
اجرا کردن

استفراغ کردن

Ex: Last night , he unexpectedly puked after eating a heavy meal .

دیشب، او بعد از خوردن یک غذای سنگین به طور غیرمنتظره‌ای استفراغ کرد.

to throw up [فعل]
اجرا کردن

استفراغ کردن

Ex: The seasickness caused several passengers on the ship to throw up .

بیماری دریا باعث شد چندین مسافر در کشتی استفراغ کنند.

to cough [فعل]
اجرا کردن

سرفه کردن

Ex: She was coughing so much that she had to leave the room .

او آنقدر سرفه می‌کرد که مجبور شد اتاق را ترک کند.

to sneeze [فعل]
اجرا کردن

عطسه کردن

Ex: She began to sneeze due to the dust in the room .

او به خاطر گرد و غبار در اتاق شروع به عطسه کرد.

to itch [فعل]
اجرا کردن

خارش داشتن

Ex: My skin often itches when I wear clothes made from synthetic fabrics .

پوست من اغلب خارش پیدا می‌کند وقتی لباس‌های ساخته شده از پارچه‌های مصنوعی می‌پوشم.

to ache [فعل]
اجرا کردن

درد کردن

Ex: Yesterday , my muscles really ached after the intense workout .

دیروز، عضلاتم بعد از تمرین شدید واقعاً درد می‌کردند.

to bleed [فعل]
اجرا کردن

خونریزی داشتن

Ex: In case of a minor injury , a small scratch may bleed briefly before clotting .

در صورت آسیب جزئی، یک خراش کوچک ممکن است قبل از لخته شدن به طور مختصر خونریزی کند.

to faint [فعل]
اجرا کردن

از حال رفتن

Ex: She often faints at the sight of needles , making medical appointments challenging .

او اغلب با دیدن سوزن‌ها غش می‌کند، که این امر قرارهای پزشکی را چالش‌برانگیز می‌کند.

to collapse [فعل]
اجرا کردن

غش کردن

Ex: Severe dehydration can lead to dizziness and cause individuals to collapse .

کم‌آبی شدید می‌تواند منجر به سرگیجه شود و باعث غش کردن افراد شود.

to pass out [فعل]
اجرا کردن

غش کردن

Ex: During the boxing match , a strong punch made him pass out momentarily .

در طول مسابقه بوکس، یک مشت قوی باعث شد او موقتاً هوش خود را از دست بدهد.

اجرا کردن

به هوش آمدن

Ex: It took a while for the boxer to come around after being knocked out in the ring .

مدتی طول کشید تا بوکسور بعد از اینکه در رینگ ناکاوت شد به هوش بیاید.

to wheeze [فعل]
اجرا کردن

خس‌خس کردن

Ex: The asthmatic patient is currently wheezing due to a trigger in the environment .

بیمار مبتلا به آسم در حال حاضر به دلیل یک محرک در محیط خس خس می‌کند.

to swell [فعل]
اجرا کردن

متورم شدن

Ex: The injured area is currently swelling due to the inflammation response .

ناحیه آسیب دیده در حال حاضر به دلیل پاسخ التهابی متورم می‌شود.