کتاب 'فیس تو فیس' متوسطه - واحد 1 - 1A

در اینجا واژگان از واحد 1 - 1A در کتاب درسی Face2Face Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "کنسرت"، "خواب طولانی"، "مرتب کردن"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فیس تو فیس' متوسطه
weekend [اسم]
اجرا کردن

آخر هفته

Ex: Weekends are the perfect time to read books and get lost in stories .

آخر هفته زمان مناسبی برای خواندن کتاب و غرق شدن در داستان‌ها است.

activity [اسم]
اجرا کردن

فعالیت

Ex: Reading books is an enjoyable activity that helps expand your knowledge .

خواندن کتاب‌ها یک فعالیت لذت‌بخش است که به گسترش دانش شما کمک می‌کند.

to visit [فعل]
اجرا کردن

دیدوبازدید کردن

Ex: They visit their cousins during the holidays .

آن‌ها در تعطیلات از پسرعموهایشان دیدن می‌کنند.

relative [اسم]
اجرا کردن

خویشاوند

Ex: In times of need , relatives often come together to support one another .

در زمان نیاز، خویشاوندان اغلب برای حمایت از یکدیگر گرد هم می‌آیند.

to go [فعل]
اجرا کردن

رفتن

Ex: He went into the kitchen to prepare dinner for the family.

او به آشپزخانه رفت تا شام را برای خانواده آماده کند.

concert [اسم]
اجرا کردن

کنسرت

Ex: The live concert was broadcast on national television .

کنسرت زنده در تلویزیون ملی پخش شد.

gig [اسم]
اجرا کردن

اجرای زنده (موسیقی و غیره)

Ex: The gig was a great opportunity for the young artist to showcase their talent .

اجرای زنده فرصت فوق‌العاده‌ای برای هنرمند جوان بود تا استعدادش را نشان دهد.

lie-in [اسم]
اجرا کردن

ماندن در تختخواب

Ex: He missed breakfast because his lie-in lasted until noon .

او صبحانه را از دست داد زیرا استراحت طولانی در رختخواب او تا ظهر طول کشید.

to chat [فعل]
اجرا کردن

آنلاین چت کردن

Ex: She logged in to chat with her family who lives abroad .

او وارد سیستم شد تا با خانواده‌اش که در خارج زندگی می‌کنند چت کند.

friend [اسم]
اجرا کردن

دوست

Ex: Michael enjoys going out for coffee with his friends from work to catch up and unwind after a long day .

مایکل از بیرون رفتن برای قهوه با دوستانش از کار لذت می‌برد تا بعد از یک روز طولانی به روز شود و استراحت کند.

online [صفت]
اجرا کردن

آنلاین

Ex: Online banking has become increasingly popular , providing customers with convenient access to their accounts and transaction history .

بانکداری آنلاین به طور فزاینده‌ای محبوب شده است، که به مشتریان دسترسی راحت به حساب‌های خود و تاریخچه تراکنش‌ها را می‌دهد.

quiet [صفت]
اجرا کردن

ساکت

Ex: The quiet hum of the refrigerator was the only sound in the otherwise silent room .

سکوت یخچال تنها صدایی بود که در غیر این صورت در اتاق ساکت شنیده می‌شد.

night [اسم]
اجرا کردن

شب

Ex: The night brings a sense of calm and tranquility .

شب احساس آرامش و آسودگی می‌آورد.

yoga [اسم]
اجرا کردن

یوگا

Ex: They opened a new yoga studio downtown .

آن‌ها یک استودیوی جدید یوگا در مرکز شهر باز کردند.

to meet up [فعل]
اجرا کردن

(با قرار قبلی) کسی را ملاقات کردن

Ex: I am meeting up with my friend after the movie .

من بعد از فیلم با دوستم meet up می‌کنم.

to tidy up [فعل]
اجرا کردن

مرتب کردن

Ex: Make it a habit to tidy up your belongings daily .

عادت کنید که هر روز وسایل خود را مرتب کنید.

house [اسم]
اجرا کردن

خانه

Ex: He invited friends to his house for dinner .

او دوستانش را به خانه‌اش برای شام دعوت کرد.

flat [اسم]
اجرا کردن

آپارتمان

Ex: After moving into her new flat , she spent the weekend unpacking and decorating her space .

بعد از نقل مکان به آپارتمان جدیدش، او آخر هفته را به باز کردن وسایل و تزئین فضای خود گذراند.

museum [اسم]
اجرا کردن

موزه

Ex: She admired the artwork displayed in the museum .

او از آثار هنری نمایش داده شده در موزه تحسین کرد.

art gallery [اسم]
اجرا کردن

گالری آثار هنری

Ex: Many visitors flock to the art gallery during the annual festival , eager to see the latest exhibitions .

بازدیدکنندگان بسیاری در طول جشنواره سالانه به گالری هنری می‌آیند، مشتاق دیدن آخرین نمایشگاه‌ها.

to exercise [فعل]
اجرا کردن

ورزش کردن

Ex: He needs to exercise more to lose weight .

او برای کاهش وزن نیاز به ورزش بیشتر دارد.

dinner [اسم]
اجرا کردن

شام

Ex: They had a family dinner with a roasted chicken , rice , and steamed broccoli .

آنها یک شام خانوادگی با مرغ کبابی، برنج و بروکلی بخارپز داشتند.

to go out [فعل]
اجرا کردن

بیرون رفتن

Ex: They often go out on weekends to explore new restaurants .

آن‌ها اغلب آخر هفته‌ها بیرون می‌روند تا رستوران‌های جدید را کشف کنند.

drink [اسم]
اجرا کردن

نوشیدنی الکلی

Ex:

بارتندر انواع کوکتل های رنگارنگ را به مهمانان در مهمانی سرو کرد، هر نوشیدنی خوشمزه‌تر از قبلی بود.

meal [اسم]
اجرا کردن

وعده غذایی

Ex: She planned a romantic candlelit meal for their anniversary .

او یک غذا رمانتیک با نور شمع برای سالگردشان برنامه‌ریزی کرد.