صفات توصیف کننده تجارب حسی - صفت های بافت خشن

این صفات، کیفیت‌های لمسی سطوحی را توصیف می‌کنند که ناهموار، زبر یا ساینده هستند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
صفات توصیف کننده تجارب حسی
rough [صفت]
اجرا کردن

سخت و ناهموار

Ex: Her skin felt rough and dry from exposure to the sun and wind .

پوست او به دلیل قرار گرفتن در معرض آفتاب و باد، زبر و خشک احساس می‌شد.

crisp [صفت]
اجرا کردن

ترد و تازه

Ex: The salad was vibrant with crisp radishes that added a burst of flavor .

سالاد با تربچه‌های ترد پر جنب و جوش بود که انفجاری از طعم اضافه کرد.

rocky [صفت]
اجرا کردن

سنگی

Ex: The soil in the garden was rocky , making it difficult to dig and plant flowers .

خاک باغ سنگلاخ بود، که کندن و کاشتن گل را دشوار می‌کرد.

powdered [صفت]
اجرا کردن

پودری

Ex:

شکر پودری نرم و ریز بود، عالی برای پاشیدن روی شیرینی‌ها.

flaky [صفت]
اجرا کردن

پوسته‌مانند

Ex: The biscuits were soft on the inside and wonderfully flaky on the outside .

بیسکویت‌ها از داخل نرم و از بیرون به طرز شگفت‌انگیزی لایه‌لایه بودند.

gritty [صفت]
اجرا کردن

متشکل از ذرات کوچک

Ex: The concrete pathway was gritty underfoot , showcasing its durability .

مسیر بتنی زیر پا دانه‌دار بود، که دوام آن را نشان می‌داد.

sandy [صفت]
اجرا کردن

شنی

Ex: The sandy texture of the beach made it perfect for building castles .

بافت شنی ساحل آن را برای ساختن قلعه‌ها عالی کرده بود.

coarse [صفت]
اجرا کردن

زمخت

Ex: The coarse wool used in the sweater made it warm but a bit itchy .

پشم زبر مورد استفاده در ژاکت آن را گرم اما کمی خارش‌آور کرد.

lumpy [صفت]
اجرا کردن

سخت و ناهموار (بافت)

Ex: The homemade mashed potatoes were a bit lumpy , but everyone enjoyed them .

پوره سیب زمینی خانگی کمی گلوله ای بود، اما همه از آن لذت بردند.

porous [صفت]
اجرا کردن

متخلخل

Ex: The soil was porous , allowing water to penetrate deeply into the ground .

خاک متخلخل بود، که اجازه می‌داد آب به عمق زمین نفوذ کند.

textured [صفت]
اجرا کردن

بافت دار

Ex: She liked using textured paper for her crafts because it added variety .

او دوست داشت از کاغذ بافت‌دار برای کاردستی‌هایش استفاده کند چون تنوع اضافه می‌کرد.

dry [صفت]
اجرا کردن

خشک

Ex: Her lips were dry and cracked from exposure to the wind .

لب‌هایش از باد خشک و ترک خورده بود.

frosted [صفت]
اجرا کردن

مات

Ex: The decorative vases were made of frosted glass , giving them an elegant and subdued appearance .

گلدان‌های تزئینی از شیشه مه‌اندود ساخته شده بودند، که به آنها ظاهری زیبا و ملایم می‌داد.

sticky [صفت]
اجرا کردن

چسبنده

Ex: After melting , the chocolate became sticky and messy .

بعد از ذوب شدن، شکلات چسبناک و به هم ریخته شد.

bumpy [صفت]
اجرا کردن

ناهموار (سطح)

Ex: The bus ride became bumpy when it went off the main road .

سفر با اتوبوس هنگامی که از جاده اصلی خارج شد ناهموار شد.

prickly [صفت]
اجرا کردن

تیز و خاردار

Ex: The stem of the rose bush was prickly , adorned with sharp thorns .

ساقه بوته گل رز خاردار بود، با خارهای تیز تزیین شده بود.

scratchy [صفت]
اجرا کردن

زبر

Ex: The label on the shirt was scratchy , irritating her neck .

برچسب روی پیراهن زبر بود و گردنش را تحریک می‌کرد.

wiry [صفت]
اجرا کردن

زبر (مو)

Ex: After swimming in the ocean , her hair became even more wiry from the saltwater 's effects .

پس از شنا در اقیانوس، موهایش به دلیل اثرات آب شور حتی سخت‌تر شد.

fuzzy [صفت]
اجرا کردن

خزدار

Ex: The blanket was so fuzzy that it felt like cuddling a cloud .

پتو آنقدر کرکی بود که مثل بغل کردن یک ابر احساس می‌شد.

gnarly [صفت]
اجرا کردن

گره دار

Ex: Climbing the gnarly tree was a challenge , but the view from the top was worth it .

بالا رفتن از درخت پیچ‌خورده چالشی بود، اما منظره از بالا ارزشش را داشت.