واژگان برای IELTS General (نمره 8-9) - احساسات

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به احساسات را که برای آزمون عمومی آموزش آیلتس ضروری است، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 8-9)
melancholy [اسم]
اجرا کردن

سودازَدگی

Ex: Despite the festivities , there was an underlying melancholy in the air , as they remembered loved ones who were no longer with them .

علیرغم جشن‌ها، یک ملانکولی زیرین در هوا وجود داشت، در حالی که آنها عزیزانی را که دیگر با آنها نبودند به یاد می‌آوردند.

dismay [اسم]
اجرا کردن

بیمناکی

Ex: They expressed dismay at the decision to raise the taxes unexpectedly .

آن‌ها از تصمیم به افزایش غیرمنتظره مالیات‌ها ابراز نگرانی کردند.

despondency [اسم]
اجرا کردن

دل‌سردی

Ex: The news of her illness filled her family with a sense of despondency , unsure of what the future held .

خبر بیماری او خانواده اش را پر از احساس ناامیدی کرد، مطمئن نبودند که آینده چه در پی دارد.

inhibition [اسم]
اجرا کردن

مانع

Ex: The fear of failure acted as an inhibition , preventing him from pursuing his entrepreneurial dreams .

ترس از شکست به عنوان یک بازداری عمل کرد، که مانع از پیگیری رویاهای کارآفرینی او شد.

dejection [اسم]
اجرا کردن

دلتنگی

Ex: The rainy weather added to the general sense of dejection among the outdoor event attendees .

هوای بارانی به احساس عمومی اندوه در میان شرکت‌کنندگان در رویداد فضای باز افزود.

desperation [اسم]
اجرا کردن

ناامیدی

Ex: The team 's string of losses fueled a sense of desperation to turn their season around .

رشته شکست‌های تیم، احساس ناامیدی را برای تغییر فصلشان تشدید کرد.

composure [اسم]
اجرا کردن

خون‌سردی

Ex: Despite the unexpected turn of events , the athlete managed to regain composure and continue the competition .

علیرغم چرخش غیرمنتظره رویدادها، ورزشکار توانست آرامش خود را بازیابد و به رقابت ادامه دهد.

awe [اسم]
اجرا کردن

حیرت

Ex: Exploring the intricate details of a historic manuscript filled the historian with awe at the craftsmanship of the past .

کاوش در جزئیات پیچیده یک نسخه خطی تاریخی، مورخ را از شگفتی در برابر صنعتگری گذشته پر کرد.

exuberance [اسم]
اجرا کردن

شور و نشاط

Ex: The young actors performed with exuberance , bringing energy and passion to the stage .

بازیگران جوان با شور و نشاط اجرا کردند، انرژی و اشتیاق را به صحنه آوردند.

radiance [اسم]
اجرا کردن

شادی و سلامتی

Ex: Her face had a natural radiance after completing her wellness retreat .

چهره او پس از اتمام مراقبه سلامتی خود، درخشش طبیعی داشت.

mirth [اسم]
اجرا کردن

شادی

Ex: The sight of the puppy chasing its tail filled the room with mirth and laughter .

منظره توله سگی که دم خود را تعقیب می‌کرد اتاق را از شادی و خنده پر کرد.

اجرا کردن

سعادت

Ex: A quiet afternoon spent reading a favorite book brought her a sense of blissfulness and relaxation .

یک بعدازظهر آرام که به خواندن یک کتاب مورد علاقه گذرانده شد، به او احساس خوشبختی و آرامش بخشید.

jubilance [اسم]
اجرا کردن

شادی

Ex: As the clock struck midnight on New Year 's Eve , the crowd erupted in jubilance , welcoming the start of a new year .

همانطور که ساعت نیمه‌شب شب سال نو را نواخت، جمعیت در شادمانی منفجر شد، آغاز سال جدید را استقبال کردند.

enchantment [اسم]
اجرا کردن

حیرت و شگفتی

Ex: The audience watched in enchantment as the ballet unfolded .

تماشاگران با افسون تماشا می‌کردند در حالی که باله در حال اجرا بود.

elation [اسم]
اجرا کردن

شادی و هیجان

Ex: They were filled with elation after winning the championship .

آن‌ها پس از برنده شدن در قهرمانی، از شادی سرشار بودند.

ecstasy [اسم]
اجرا کردن

شادی یا لذت عمیق

Ex: The first bite of the delicious dessert filled her with a momentary ecstasy , savoring the rich flavors .

اولین گاز از دسر خوشمزه او را با یک خلسه لحظه‌ای پر کرد، در حالی که از طعم‌های غنی لذت می‌برد.

bliss [اسم]
اجرا کردن

شادی یا رضایت عمیق

Ex: The sweet aroma of freshly baked cookies filled the kitchen , creating a moment of bliss for everyone in the house .

عطر شیرین کلوچه‌های تازه پخته شده آشپزخانه را پر کرد و لحظه‌ای از خوشبختی را برای همه در خانه ایجاد کرد.

jubilation [اسم]
اجرا کردن

شادی عمیق

Ex: Jubilation spread through the office after the deal was finalized .

پس از نهایی شدن معامله، شادمانی در دفتر گسترش یافت.

اجرا کردن

نشاط

Ex: Skydiving for the first time brought an unparalleled feeling of exhilaration and freedom .

پرش با چتر برای اولین بار احساسی بی‌نظیر از شوروشوق و آزادی به همراه آورد.

euphoria [اسم]
اجرا کردن

نشاط

Ex: The euphoria of the festival was contagious .

سرخوشی جشنواره مسری بود.

rapture [اسم]
اجرا کردن

فوران احساسات

Ex: Meditating in the serene garden , she experienced a profound sense of rapture , feeling at peace with the universe .

در حال مدیتیشن در باغ آرام، او احساس عمیقی از شور و شوق را تجربه کرد، احساس آرامش با جهان.

glee [اسم]
اجرا کردن

شادی عمیق

Ex: The playful antics of the puppies brought a chorus of laughter and glee from the onlookers .

شیطنت‌های بازیگوش توله سگ‌ها موجی از خنده و شادی را در میان تماشاگران به وجود آورد.

zeal [اسم]
اجرا کردن

شادی و اشتیاق

Ex: His zeal for learning led him to pursue advanced degrees in his field of study .

اشتیاق او به یادگیری او را به سمت کسب مدارج عالی در زمینه تحصیلیش سوق داد.