ACT انگلیسی و دانش جهانی - ویژگی های فیزیکی

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به ویژگی های فیزیکی، مانند "قابل اشتعال"، "کثیف"، "مصنوعی" و غیره را یاد خواهید گرفت که به شما در قبولی در آزمون های ACT کمک می کند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
ACT انگلیسی و دانش جهانی
aroma [اسم]
اجرا کردن

عطر

Ex: The bakery attracted customers with the irresistible aroma of cinnamon rolls .

نانوایی با عطر مقاومت‌ناپذیر رول‌های دارچینی مشتریان را جذب کرد.

tang [اسم]
اجرا کردن

تندی

Ex: The yogurt had a pleasant tang , balancing creaminess with a hint of acidity .

ماست یک ترشی خوشایند داشت که خامه‌ای بودن را با کمی اسیدیته متعادل می‌کرد.

capacity [اسم]
اجرا کردن

گنجایش

Ex: This suitcase has a large capacity for packing clothes .
buoyancy [اسم]
اجرا کردن

شناوری

Ex: Submarines control buoyancy to dive and surface underwater .

زیردریایی‌ها شناوری را برای غوطه‌وری و صعود به سطح در زیر آب کنترل می‌کنند.

velocity [اسم]
اجرا کردن

سرعت

Ex: The velocity of the rocket increased as it accelerated into space .

سرعت موشک با شتاب گرفتن در فضا افزایش یافت.

durability [اسم]
اجرا کردن

دوام

Ex: Manufacturers guarantee the durability of their products with extended warranties .

تولیدکنندگان دوام محصولات خود را با گارانتی‌های تمدید شده تضمین می‌کنند.

splendor [اسم]
اجرا کردن

شکوه

Ex: The sunset over the mountains painted the sky in a breathtaking splendor of colors .

غروب خورشید بر فراز کوه‌ها آسمان را با شکوهی نفس‌گیر از رنگ‌ها نقاشی کرد.

glitz [اسم]
اجرا کردن

درخشش

Ex: The New Year 's Eve party was a night of glitz and celebration , complete with fireworks and champagne .

مهمانی شب سال نو شبی از درخشش و جشن بود، همراه با آتش‌بازی و شامپاین.

glamour [اسم]
اجرا کردن

فریبندگی

Ex: The fashion magazine 's photoshoot aimed to showcase the glamour of high-end couture .

عکاسی مجله مد قصد داشت جلوه لباس‌های لوکس را به نمایش بگذارد.

combustion [اسم]
اجرا کردن

احتراق

Ex: The controlled combustion of natural gas provides heat for cooking and heating .

احتراق کنترل شده گاز طبیعی گرما برای پخت و پز و گرمایش فراهم می‌کند.

ignition [اسم]
اجرا کردن

اشتعال

Ex: A faulty ignition can cause problems with starting a vehicle .

یک جرقه‌زن معیوب می‌تواند باعث مشکلات در روشن کردن وسیله نقلیه شود.

inert [صفت]
اجرا کردن

بی‌حرکت

Ex:

گازهای بی‌اثر در جو به راحتی با عناصر دیگر واکنش نمی‌دهند.

artificial [صفت]
اجرا کردن

مصنوعی

Ex: Artificial light sources such as lamps and streetlights illuminate urban areas at night .

منابع نور مصنوعی مانند چراغ‌ها و چراغ‌های خیابانی، مناطق شهری را در شب روشن می‌کنند.

synthetic [صفت]
اجرا کردن

ترکیبی

Ex: The scientist developed a synthetic version of a natural compound found in medicinal plants to enhance its therapeutic properties .

دانشمند یک نسخه مصنوعی از یک ترکیب طبیعی موجود در گیاهان دارویی را برای بهبود خواص درمانی آن توسعه داد.

mechanical [صفت]
اجرا کردن

ماشینی

Ex: The mechanical crane lifts heavy loads using a system of pulleys and cables .

جرثقیل مکانیکی بارهای سنگین را با استفاده از سیستم قرقره و کابل بلند می‌کند.

tangible [صفت]
اجرا کردن

ملموس

Ex: The tangible results of their hard work were visible in the finished product .

نتایج ملموس کار سخت آنها در محصول نهایی قابل مشاهده بود.

sweltering [صفت]
اجرا کردن

(گرمای) شدید

Ex:

شرایط طاقت‌فرسا باعث شد بسیاری در ساختمان‌های دارای تهویه مطبوع به دنبال آرامش باشند.

fragrant [صفت]
اجرا کردن

معطر

Ex: As she entered the bakery , the fragrant aroma of cinnamon and vanilla greeted her , making it impossible to resist the sweet treats .

وقتی او وارد نانوایی شد، عطر خوشبو دارچین و وانیل به استقبالش آمد، که مقاومت در برابر شیرینی‌ها را غیرممکن کرد.

pristine [صفت]
اجرا کردن

تمیز

Ex: The car 's interior looked pristine , as if it had just rolled off the showroom floor .
grimy [صفت]
اجرا کردن

کثیف

Ex: He avoided touching the grimy doorknob , fearing what might be on it .

او از لمس دستگیره در کثیف اجتناب کرد، از آنچه ممکن بود روی آن باشد می‌ترسید.

spatial [صفت]
اجرا کردن

فضایی

Ex: Urban planners consider spatial distribution when designing public parks and transportation networks .

برنامه‌ریزان شهری توزیع فضایی را هنگام طراحی پارک‌های عمومی و شبکه‌های حمل و نقل در نظر می‌گیرند.

topological [صفت]
اجرا کردن

توپولوژیک

Ex: Urban planners consider topological factors when designing efficient city layouts .

برنامه‌ریزان شهری عوامل توپولوژیکی را هنگام طراحی چیدمان‌های کارآمد شهر در نظر می‌گیرند.

immaculate [صفت]
اجرا کردن

تروتمیز

Ex: The car 's interior was immaculate , with no clutter or debris to be found .

داخل ماشین بی‌عیب بود، بدون شلوغی یا آوار.

airtight [صفت]
اجرا کردن

هوا بند

Ex:

بسته‌بندی هوا بند اطمینان می‌دهد که قطعات الکترونیکی از رطوبت دور بمانند.

ballistic [صفت]
اجرا کردن

بالیستیک

Ex: Engineers study ballistic characteristics to design safer ammunition .

مهندسان ویژگی‌های بالیستیک را برای طراحی مهمات ایمن‌تر مطالعه می‌کنند.

gruffly [قید]
اجرا کردن

زبرا

Ex: She gruffly refused to answer any more questions from the reporters .

او با خشونت از پاسخ دادن به سوالات بیشتر خبرنگاران خودداری کرد.

flammable [صفت]
اجرا کردن

قابل‌اشتعال

Ex: The dry brush and grass in the area make it highly flammable during hot and dry conditions .

برس و علف خشک در منطقه آن را در شرایط گرم و خشک بسیار قابل اشتعال می‌کند.

caustic [صفت]
اجرا کردن

سوزآور (شیمی)

Ex: Extreme caution must be exercised when handling caustic materials to avoid accidents and injury .

هنگام کار با مواد خورنده باید نهایت احتیاط را به کار برد تا از حوادث و آسیب‌ها جلوگیری شود.

unruffled [صفت]
اجرا کردن

آرام

Ex: After the storm passed , the ocean became unruffled , allowing boats to sail peacefully .

پس از گذشت طوفان، اقیانوس آرام شد، اجازه داد قایق‌ها به آرامی حرکت کنند.

dank [صفت]
اجرا کردن

مرطوب و سرد

Ex: As they descended deeper into the cave , the air grew increasingly dank and oppressive .

همانطور که آنها به عمق غار پایین می‌رفتند، هوا به طور فزاینده‌ای مرطوب و خفقان‌آور می‌شد.

viscous [صفت]
اجرا کردن

چسبناک

Ex: The viscous syrup clung to the sides of the bottle .

شربت چسبناک به دیواره‌های بطری چسبیده بود.

rickety [صفت]
اجرا کردن

لرزان

Ex:

خانه متروکه یک ایوان لرزان داشت که زیر وزن پیچک خم شده بود.

savory [صفت]
اجرا کردن

خوش‌طعم

Ex:

غذای مورد علاقه او یک کیش خوشمزه بود که پر از پنیر، ژامبون و اسفناج بود.

اجرا کردن

قدیمی

Ex: His old-fashioned approach to teaching still resonates with some students .

رویکرد قدیمی او در تدریس هنوز با برخی از دانش‌آموزان طنین‌انداز می‌شود.

outdated [صفت]
اجرا کردن

قدیمی

Ex: His outdated smartphone , lacking modern features and capabilities , struggled to keep up with the latest apps and software updates .

گوشی هوشمند منسوخ او، که فاقد ویژگی‌ها و قابلیت‌های مدرن بود، در همگام شدن با آخرین برنامه‌ها و به‌روزرسانی‌های نرم‌افزاری مشکل داشت.

obsolete [صفت]
اجرا کردن

منسوخ

Ex: Her obsolete clothing style reminded everyone of past fashion eras .

سبک لباس منسوخ او همه را به یاد دوران های گذشته مد می انداخت.

modernized [صفت]
اجرا کردن

نوسازی شده

Ex:

زیرساخت‌های شهر با جاده‌ها و پل‌های جدید مدرن‌سازی شدند.

to reek [فعل]
اجرا کردن

بوی بد دادن

Ex: The gym locker room will reek if sneakers are left for too long .

رختکن باشگاه بو میدهد اگر کفشهای ورزشی برای مدت طولانی رها شوند.

اجرا کردن

to cast a shadow over something, partially or fully blocking light

Ex: His tall frame overshadowed the small table .