حروف ندا - ندای مذهبی

این حروف ندا به عنوان التماس یا تصدیق یک قدرت بالاتر در زمینه‌های مختلف، مانند دعا کردن یا بیان تعجب استفاده می‌شوند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
حروف ندا
god [حرف ندا]
اجرا کردن

خدای من

Ex:

خدایا, من واقعاً نیاز دارم که این کار کند.

Christ [حرف ندا]
اجرا کردن

مسیح

Ex: Oh , Christ , I ca n't believe you did that !

اوه, مسیح, باور نمی‌کنم که این کار را کردی!

lord [حرف ندا]
اجرا کردن

خداوندا

Ex:

خدایا, من این را ندیدم!

Jesus [حرف ندا]
اجرا کردن

خدای من

Ex: Jesus , I ca n't believe you did that !

خدایا، باور نمی‌کنم که این کار را کردی!

Jesus, Mary and Joseph [حرف ندا]
اجرا کردن

عیسی، مریم و یوسف

Ex:

عیسی، مریم و یوسف، این یک لحظه نفس‌گیر بود!

mother of God [حرف ندا]
اجرا کردن

مادر خدا

Ex:

مادر خدا, باور نمی‌کنم که او واقعاً مسابقه را برد!

Christ almighty [حرف ندا]
اجرا کردن

مسیح قادر مطلق

Ex: Christ almighty , did you see the size of that fish he caught ?

خدایا, اندازه آن ماهی که گرفت را دیدی؟

God almighty [حرف ندا]
اجرا کردن

خدای بزرگ

Ex:

خدای بزرگ! انتظار نداشتم تو را اینجا ببینم!

اجرا کردن

یا خدا!

Ex: Good God , when I heard the news , I was deeply shocked .

خدایا، وقتی خبر را شنیدم، عمیقاً شوکه شدم.

hallelujah [حرف ندا]
اجرا کردن

هللویا

Ex:

هللویا! نتایج آزمایش منفی بود.

amen [حرف ندا]
اجرا کردن

آمین

Ex:

بیایید برای صلح در جهان دعا کنیم. آمین.

bless me [حرف ندا]
اجرا کردن

خدای من

Ex: Bless me , this cake is absolutely delicious !

خدای من, این کیک کاملاً خوشمزه است!

اجرا کردن

تو را به کسی که می‌پرستی

Ex:

به خاطر مسیح, می‌توانیم این را سریع انجام دهیم لطفاً؟

oh my God [حرف ندا]
اجرا کردن

اوه خدای من (در مکالمه آنلاین)

Ex:

وای خدای من, باور نمی‌کنم چقدر وزن کم کردم!

dear God [حرف ندا]
اجرا کردن

خدای من

Ex: Dear God , that was a close call !

خدایا, این نزدیک بود!

hand to God [حرف ندا]
اجرا کردن

به خدا قسم

Ex: Hand to God , I 'll be there for you no matter what .

به خدا قسم, من هرچه پیش بیاید برای تو آنجا خواهم بود.

God forbid [حرف ندا]
اجرا کردن

خدا نکرده

Ex: If , God forbid , we lose our home in a fire , insurance will help us recover .

اگر، خدا نکند، خانه‌مان را در آتش از دست بدهیم، بیمه به ما کمک می‌کند تا بهبود یابیم.

God willing [حرف ندا]
اجرا کردن

انشاالله

Ex: I plan to finish my degree by next spring , God willing .

من برنامه دارم تا بهار آینده مدرکم را تمام کنم، انشاءالله.

thank God [حرف ندا]
اجرا کردن

خدا را شکر

Ex: Thank God , the surgery went well and she 's recovering .

خدا را شکر, عمل جراحی به خوبی انجام شد و او در حال بهبودی است.