to mess up or lose a big opportunity, especially one involving money, success, or a relationship
Here you will find slang for failures and struggle, reflecting how people talk about setbacks, challenges, and moments of difficulty.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
to mess up or lose a big opportunity, especially one involving money, success, or a relationship
افتضاح کردن
من در اولین تلاشم در آزمون رانندگی شکست خوردم.
ناحقی کردن
او سعی کرد کلاهم سرمان بگذارد, اما من قبل از اینکه خیلی دیر شود حقیقت را فهمیدم.
تباه کردن
باور نمیکنم که پنجاه دلار را برای غذاهای بیارزش هدر دادهام.
دستتنگ
ما میخواستیم نوشیدنی بنوشیم، اما او پولش تمام شده بود بعد از اینکه تمام پولش را برای اجاره خرج کرد.
تنگ
او تنگدست بود اما باز هم برای هدیه گروهی مشارکت کرد.
بیپول
او بیپول است اما با این حال توانست به یک دوست کمک کند.
بیپول
او بیپول است اما با این حال مقداری پول به من قرض داد.
به ته خط رسیدن
گشتن در سطل زباله
مردم به عنوان بخشی از یک سبک زندگی بدون زباله در سطلهای زباله جستوجو میکنند.
یک وضعیت فقر
جامعه در دوران رکود اقتصادی با فقر روبرو شد.