کار، موفقیت و انگیزه - Fatigue & Discontent
Here you will find slang for fatigue and discontent, capturing how people express tiredness, frustration, or dissatisfaction in casual speech.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
بهستوهآمده
او از جلسات بیپایان در محل کار خسته شده بود.
being emotional even though everything's supposed to be fun or celebratory
هذیانی
من احساس میکردم delulu هستم، با این تصور که گروه مورد علاقهام پشت در من ظاهر خواهد شد.
شیدا
بچهها در طول جشن تولد شیدا بودند.
پاکسازی کردن
سیاستمداران اغلب برای کسب حمایت، اقدامات بحثبرانگیز را توجیه منطقی میکنند.
جلسه طولانی گریه
من یک گریهطولانی کوچک به خاطر نتایج امتحانات پایان ترمم داشتم.
حالت گابلین
او اعتراف کرد که در حالت گابلین است وقتی دوستانش پرسیدند چرا دوش نگرفته است.
فروریختن
او بعد از یک هفته شبهای بیخوابی روی مبل افتاد.
از خستگی خوابیدن
من در طول سخنرانی از هوش رفتم چون دیروقت بیدار مانده بودم.