تنگاتنگ (طوری که نشود برنده را حدس زد)
کشف اصطلاحات انگلیسی مربوط به عدم قطعیت با مثالهایی مانند 'دومین افکار را داشتن' و 'خیلی نزدیک برای تماس'.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
تنگاتنگ (طوری که نشود برنده را حدس زد)
شک و شبهه
روشنسازی کردن
بعید نیست
مسئله نامشخص
در تفسیر هنری، یک منطقه خاکستری خلاقانه وجود دارد که امکان دیدگاهها و معانی متنوع را فراهم میکند.
دودل بودن
تیری در تاریکی
نامشخص
نامشخص بودن
جدی نگرفتن
شخص یا عامل غیر قابل پیشبینی
در دسترس بودن ناگهانی بودجه اضافی یک عامل غیرمنتظره بود که به پروژه اجازه داد فراتر از محدوده اولیه خود گسترش یابد.
باد هوا
حالا یک خرده بیشتر یک خرده کمتر
نامشخص
مبهم و غیر قابل توصیف
احتمال موفقیت بسیار ناچیز
او با شانس سگ موفقیت، کار دشوار را امتحان کرد، که نشان دهنده عزم و مهارت او بود.
گیج و نامطمئن بودن