واژگان سطح متوسط - بحث و مناظره

در این درس، کلمات درباره بحث و مناظره، از جمله نظرات و استدلال، بررسی می‌شوند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان سطح متوسط
debatir [فعل]
اجرا کردن

مباحثه کردن

Ex:

در کلاس، ما درباره حقوق بشر بحث می‌کنیم.

discutir [فعل]
اجرا کردن

بحث کردن

Ex:

نباید بدون گوش دادن به دیگری بحث کرد.

argumentar [فعل]
اجرا کردن

بحث کردن

Ex:

استدلال کرد که تصمیم ناعادلانه بود.

resumir [فعل]
اجرا کردن

خلاصه کردن

Ex:

او ارائه خود را در پنج دقیقه خلاصه کرد.

afirmar [فعل]
اجرا کردن

ادعا کردن

Ex:

تأیید کردن نظر خود بدون تردید.

negar [فعل]
اجرا کردن

تکذیب کردن

Ex:

انکار کردن هرگونه مسئولیت در حادثه.

contradecir [فعل]
اجرا کردن

مخالفت کردن

Ex:

آنها در مورد سیاست جدید با رئیس مخالفت کردند.

convencer [فعل]
اجرا کردن

قانع کردن

Ex:

من والدینم را متقاعد کردم که اجازه دهند تنها سفر کنم.

persuadir [فعل]
اجرا کردن

قانع کردن

Ex:

متقاعد کردن کسی که عصبانی است آسان نیست.

confrontar [فعل]
اجرا کردن

روبه‌رو کردن

Ex:

او تصمیم گرفت با ترس‌هایش روبرو شود.

pelear [فعل]
اجرا کردن

بحث کردن

Ex:

آنها همیشه بر سر چیزهای کوچک دعوا می‌کنند.

resolver [فعل]
اجرا کردن

حل کردن

Ex:

من نمی‌دانم چگونه این معما را حل کنم.

perdonar [فعل]
اجرا کردن

بخشیدن

Ex:

او همیشه به سرعت خانواده‌اش را می‌بخشد.

aclarar [فعل]
اجرا کردن

توضیح دادن

Ex:

من وضعیت را با رئیسم روشن کردم.

rechazar [فعل]
اجرا کردن

رد کردن

Ex:

آنها پیشنهاد را به دلیل نامناسب بودن رد کردند.

admitir [فعل]
اجرا کردن

پذیرفتن

Ex:

او در مقابل قاضی به گناه خود اعتراف کرد.

resumir [فعل]
اجرا کردن

خلاصه کردن

Ex:

او ارائه خود را در پنج دقیقه خلاصه کرد.

reconocer [فعل]
اجرا کردن

قبول کردن

Ex:

آنها اعتراف کردند که طرح کار نکرد.

el postura [اسم]
اجرا کردن

موضع

Ex:

در طول مناظره، او یک موضع بی‌طرفانه نشان داد.

el ejemplo [اسم]
اجرا کردن

نمونه

Ex:

معلمان همیشه مثال‌های واضح ارائه می‌دهند.

اجرا کردن

نتیجه

Ex:

نتیجه‌گیری کتاب بسیار واضح است.

اجرا کردن

درگیری

Ex:

در این منطقه از شهر درگیری‌های مکرر وجود دارد.

اجرا کردن

مشاجره

Ex:

پیشنهاد بحث‌و‌جدل در کمیته ایجاد کرد.

اجرا کردن

سوءتفاهم

Ex:

آنها همه چیز را توضیح دادند تا از سوء تفاهم جلوگیری کنند.

la tensión [اسم]
اجرا کردن

تنش

Ex:

پس از درگیری، تنش آشکار بود.

اجرا کردن

مخالفت

Ex:

اختلاف بین آنها آشکار است.

اجرا کردن

نامزدی

Ex:

نامزدی آنها دو سال قبل از ازدواج طول کشید.

reconciliar [فعل]
اجرا کردن

آشتی کردن

Ex:

من از آشتی کردن با برادرم احساس خوشحالی می‌کنم.

el consenso [اسم]
اجرا کردن

توافق

Ex:

در مورد بهترین روش تدریس اتفاق نظر وجود ندارد.

lógico [صفت]
اجرا کردن

منطقی

Ex:

منطقی است که در این زمان از سال باران ببارد.