واژگان سطح متوسط - ورزش

در این درس، کلمات مربوط به ورزش، شامل فعالیت‌ها، تجهیزات و رقابت، بررسی می‌شوند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان سطح متوسط
el jugador [اسم]
اجرا کردن

بازیکن

Ex:

بازیکن در طول بازی مصدوم شد.

el campeón [اسم]
اجرا کردن

قهرمان

Ex:

تیم پس از بازی با قهرمان جشن گرفت.

اجرا کردن

مربی

Ex:

مربی با بازیکنانش پیروزی را جشن گرفت.

el árbitro [اسم]
اجرا کردن

داور

Ex:

گاهی اوقات داور اشتباه می‌کند.

el portero [اسم]
اجرا کردن

دروازه‌بان

Ex:

دروازه‌بان در یک بازی خطرناک مصدوم شد.

el capitán [اسم]
اجرا کردن

کاپیتان

Ex:

کاپیتان‌ها قبل از مسابقه برای برنامه‌ریزی استراتژی گرد هم می‌آیند.

اجرا کردن

هافبک

Ex:

هر تیم حداقل یک هافبک دفاعی دارد.

اجرا کردن

بازیکن مهاجم

Ex:

هر تیم معمولاً یک یا دو مهاجم دارد.

el disparo [اسم]
اجرا کردن

ضربه (ورزش)

Ex:

شوت توسط دیوار در یک ضربه آزاد مسدود شد.

la falta [اسم]
اجرا کردن

خطا (ورزش)

Ex:

داور برای تأیید خطا، بازی را مرور کرد.

اجرا کردن

دروازه

Ex:

تیم از دروازه خود به خوبی دفاع کرد.

اجرا کردن

ضربه آزاد

Ex:

برخی بازیکنان متخصص در ضربه آزاد هستند.

el penalti [اسم]
اجرا کردن

پنالتی (ورزش)

Ex:

آن‌ها تنها گل مسابقه را با یک پنالتی به ثمر رساندند.

اجرا کردن

وقت اضافه

Ex:

در وقت اضافه، مهاجم گل پیروزی را به ثمر رساند.

اجرا کردن

طرفدار

Ex:

در این شهر طرفداران زیادی از تیم وجود دارد.

اجرا کردن

تماشاچی

Ex:

تماشاگر با دقت به هر جزئیات نگاه می‌کرد.

la medalla [اسم]
اجرا کردن

مدال

Ex:

مدال نماد تلاش و فداکاری است.

el récord [اسم]
اجرا کردن

رکورد

Ex:

رکورد مسابقه از ده سال پیش حفظ شده است.

taclear [فعل]
اجرا کردن

تکل کردن

Ex:

مربیان آموزش می‌دهند که چگونه به‌طور ایمن تکل کنند.

pasar [فعل]
اجرا کردن

پاس دادن

Ex:

پاس دادن خوب نیازمند بینش و تکنیک است.

lanzar [فعل]
اجرا کردن

پرتاب کردن

Ex:

پرتاب توپ به دور می‌تواند به پاکسازی دفاع کمک کند.

atacar [فعل]
اجرا کردن

حمله کردن

Ex:

در نیمه دوم، آنها با شدت بیشتری حمله کردند.

chutar [فعل]
اجرا کردن

شوت زدن

Ex:

شوت زدن با قدرت می‌تواند دروازه‌بان را غافلگیر کند.

driblar [فعل]
اجرا کردن

دریبل کردن

Ex:

بازیکن میانه‌زمین دریبل زد قبل از پاس دادن توپ.