واژگان سطح متوسط - قانون و نظم

در این درس، کلمات مربوط به قانون و نظم، از جمله عدالت، پلیس و سیستم‌های حقوقی بررسی می‌شوند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان سطح متوسط
el ladrón [اسم]
اجرا کردن

دزد

Ex:

دزد به پنج سال زندان محکوم شد.

robar [فعل]
اجرا کردن

دزدی کردن

Ex:

بانک دیشب توسط افراد ناشناس دزدیده شد.

secuestrar [فعل]
اجرا کردن

آدم‌ربایی کردن

Ex:

آنها هفته گذشته سعی کردند که تاجر را ربایش کنند.

اجرا کردن

سروان

Ex:

کمیسر در ایستگاه پلیس مرکزی کار می‌کند.

agredir [فعل]
اجرا کردن

حمله کردن

Ex:

در طول دعوا، چند دانش‌آموز به یکدیگر حمله کردند.

asesinar [فعل]
اجرا کردن

به قتل رساندن

Ex:

قربانی در خانه‌اش در طول شب کشته شد.

agresor [اسم]
اجرا کردن

مهاجم

Ex:

مهاجم قبل از رسیدن پلیس فرار کرد.

amenazar [فعل]
اجرا کردن

تهدید کردن

Ex:

مرا تهدید نکن ؛ ما می‌توانیم با صحبت کردن مشکل را حل کنیم.

el orden [اسم]
اجرا کردن

نظم

Ex:

معلم خواست که در کلاس نظم برقرار باشد.

اجرا کردن

توقیف

Ex:

بازداشت توسط دوربین‌های امنیتی ثبت شد.

arrestar [فعل]
اجرا کردن

دستگیر کردن

Ex:

مامور پس از تحقیق مجرم را دستگیر کرد.

atracar [فعل]
اجرا کردن

دزدی کردن

Ex:

مهم است که اگر کسی سعی کند شما را سرقت کند گزارش دهید.

اجرا کردن

جیب‌بر

Ex:

جیببرها معمولاً در گروه‌ها کار می‌کنند.

el juez [اسم]
اجرا کردن

قاضی

Ex:

قاضی تمام شواهد را در نظر گرفت.

el fiscal [اسم]
اجرا کردن

دادستان

Ex:

دادستان در دادگاه از شاهدان بازجویی کرد.

el juicio [اسم]
اجرا کردن

محاکمه

Ex:

وکیل مدافع محاکمه را خوب آماده کرد.

el acusado [اسم]
اجرا کردن

متهم

Ex:

متهم حق دارد سکوت کند.

اجرا کردن

شاکی

Ex:

خواهان حق دارد از تصمیم تجدیدنظر بخواهد.

اجرا کردن

مدرک

Ex:

شواهد علمی از این نظریه حمایت می‌کنند.

اجرا کردن

حکم

Ex:

دادگاه حکم را علناً اعلام کرد.

la cárcel [اسم]
اجرا کردن

زندان

Ex:

نگهبانان زندان به طور مداوم نظارت می‌کنند.

culpable [صفت]
اجرا کردن

شرمسار

Ex:

من به خاطر کمک نکردن به دوستم مقصر احساس کردم.

el inocente [اسم]
اجرا کردن

بی‌گناه

Ex:

بی‌گناهان نباید برای اشتباهات دیگران بپردازند.

el testigo [اسم]
اجرا کردن

شاهد

Ex:

شاهد اطلاعات مهمی ارائه داد.

اجرا کردن

شهادت

Ex:

گواهی اسناد تاریخی بسیار ارزشمند است.

condenar [فعل]
اجرا کردن

محکوم کردن

Ex:

دادگاه زندانی را به اعدام محکوم کرد.

acusar [فعل]
اجرا کردن

متهم کردن

Ex:

شاهد، مرد را به دروغ گفتن متهم کرد.

multar [فعل]
اجرا کردن

جریمه کردن

Ex:

افسر پلیس چندین خودروی بد پارک شده را جریمه کرد.