واژگان سطح متوسط - ابزار و DIY

در این درس، کلمات مربوط به ابزارها و DIY بررسی می‌شوند و تجهیزات و اقدامات تعمیر توصیف می‌شوند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان سطح متوسط
اجرا کردن

دریل

Ex:

من به یک دریل برای نصب قفسه‌ها نیاز دارم.

el alicate [اسم]
اجرا کردن

انبردست

Ex:

کودک یاد گرفت که از یک انبرک کوچک تحت نظارت استفاده کند.

اجرا کردن

پیچ‌گوشتی

Ex:

پیچ‌گوشتی برقی کار را آسان می‌کند.

el martillo [اسم]
اجرا کردن

چکش

Ex:

چکش دسته‌ای چوبی و محکم دارد.

اجرا کردن

آچار فرانسه

Ex:

هرگز از آچار فرانسه برای ضربه زدن به اشیاء استفاده نکنید.

el mazo [اسم]
اجرا کردن

چکش چوبی

Ex:

میخ را قرار دهید و با چکش چوبی به آرامی به آن ضربه بزنید.

el clavo [اسم]
اجرا کردن

میخ

Ex:

آن‌ها میخ‌های قدیمی را قبل از رنگ کردن درب برداشتند.

el tuerca [اسم]
اجرا کردن

مهره

Ex:

مهره را محکم ببندید تا شل نشود.

el perno [اسم]
اجرا کردن

پیچ و مهره

Ex:

پیچ‌های بزرگ به ابزارهای ویژه نیاز دارند.

la sierra [اسم]
اجرا کردن

اره

Ex:

هنگام استفاده از اره مراقب باشید.

el metro [اسم]
اجرا کردن

متر نواری

Ex:

من یک متر جدید در فروشگاه سخت‌افزار خریدم.

el nivel [اسم]
اجرا کردن

تراز

Ex:

تراز نشان می‌دهد که دیوار کاملاً صاف نیست.

el barniz [اسم]
اجرا کردن

روغن جلا

Ex:

ورنی با یک قلم مو اعمال می‌شود.

pegar [فعل]
اجرا کردن

چسباندن

Ex:

شما نمی‌توانید آن را بدون نوار چسب بچسبانید.

atornillar [فعل]
اجرا کردن

پیچ کردن

Ex:

چراغ را محکم به سقف پیچ کنید.

construir [فعل]
اجرا کردن

ساختن

Ex:

شرکت یک بیمارستان خواهد ساخت.

cortar [فعل]
اجرا کردن

خرد کردن

Ex:

گوجه‌فرنگی را قبل از اضافه کردن به سس ببر.

fijar [فعل]
اجرا کردن

محکم کردن

Ex:

چگونه می‌توانم این در را به درستی محکم کنم ؟

lijar [فعل]
اجرا کردن

سنباده زدن

Ex:

دیروز ما چند تخته را در کارگاه سنباده زدیم.

clavar [فعل]
اجرا کردن

با چکش کوبیدن

Ex:

میخ‌کوبیدن یک تابلو به تیر.

pintar [فعل]
اجرا کردن

نقاشی کردن

Ex:

آنها حصار باغ را رنگ می‌زنند.

arreglar [فعل]
اجرا کردن

تعمیر کردن

Ex:

کامپیوتر خراب است، باید تعمیرش کرد.

taladrar [فعل]
اجرا کردن

دریل کردن

Ex:

آن‌ها زمین را حفاری کردند تا لوله‌ها را نصب کنند.

ensamblar [فعل]
اجرا کردن

سرهم کردن

Ex:

کارگران در کارخانه ماشین‌ها را مونتاژ می‌کنند.

aglomerado [اسم]
اجرا کردن

نئوپان

Ex:

آن‌ها از تخته‌چوب فشرده برای ساخت قفسه‌های کمد استفاده کردند.

la madera [اسم]
اجرا کردن

چوب

Ex:

چوب یک ماده طبیعی است.