مهارت‌های واژگان SAT 4 - درس 14

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
مهارت‌های واژگان SAT 4
pathos [اسم]
اجرا کردن

حالت رقت‌بار

Ex: The poem 's imagery evoked pathos , exploring themes of loss and longing .

تصاویر شعر پاتوس را برانگیخت، با کاوش در مضامین از دست دادن و اشتیاق.

pathology [اسم]
اجرا کردن

آسیب‌شناسی

Ex:

پاتولوژی نقش حیاتی در درک علل زیربنایی بیماری‌ها و توسعه استراتژی‌های درمانی مؤثر دارد.

stripling [اسم]
اجرا کردن

نوجوان

Ex: They will train the stripling in the ways of the trade until he matures .

آنها جوان را به روش‌های تجارت آموزش می‌دهند تا زمانی که بالغ شود.

stringent [صفت]
اجرا کردن

سخت‌گیرانه

Ex: The university ’s stringent admission requirements made it difficult to get in .

شرایط سختگیرانه پذیرش دانشگاه، ورود به آن را دشوار می‌کرد.

stricture [اسم]
اجرا کردن

توبیخ

Ex: Many considered the stricture unfair , as it overlooked the positive aspects of her efforts .

بسیاری انتقاد شدید را ناعادلانه دانستند، زیرا جنبه‌های مثبت تلاش‌های او را نادیده گرفت.

dishonest [صفت]
اجرا کردن

ناصادق

Ex: Cheating on exams is a dishonest practice that undermines academic integrity .

تقلب در امتحانات یک عمل نادرست است که یکپارچگی علمی را تضعیف می‌کند.

discrete [صفت]
اجرا کردن

مجزا

Ex: The tasks were broken down into discrete steps to make the process more manageable .

وظایف به مراحل مجزا تقسیم شدند تا فرآیند را قابل مدیریت‌تر کنند.

discretion [اسم]
اجرا کردن

آزادی عمل

Ex: The committee has the discretion to allocate funds where they are most needed .

کمیته اختیار تخصیص بودجه را در جایی که بیشتر مورد نیاز است دارد.

اجرا کردن

تمیز دادن

Ex: Her refined palate can discriminate the flavors in complex dishes .

ذائقه ظریف او می‌تواند طعم‌ها را در غذاهای پیچیده تشخیص دهد.

to disdain [فعل]
اجرا کردن

با دیده تحقیر نگریستن

Ex: His elitist attitude led him to disdain the opinions of his coworkers .

نگرش نخبه‌گرایانه‌اش او را به تحقیر نظرات همکارانش سوق داد.

disheveled [صفت]
اجرا کردن

ژولیده

Ex: The disheveled state of his clothes made him stand out at the formal event .

حالت به هم ریخته لباس‌هایش او را در مراسم رسمی متمایز کرد.

to disrobe [فعل]
اجرا کردن

لباس (خود را) درآوردن

Ex: Patients were asked to disrobe for the medical examination , ensuring a thorough assessment .

از بیماران خواسته شد برای معاینه پزشکی لباس‌های خود را درآورند، تا ارزیابی دقیقی انجام شود.

اجرا کردن

شکنجه کردن

Ex: The soldiers excruciated their enemies , making them beg for mercy .

سربازان دشمنان خود را شکنجه می‌دادند، وادارشان می‌کردند که برای بخشش التماس کنند.

excusable [صفت]
اجرا کردن

معاف‌شدنی

Ex: Missing the meeting was excusable , as she had an emergency to attend to .

از دست دادن جلسه قابل بخشش بود، زیرا او یک وضعیت اضطراری داشت که باید به آن رسیدگی می‌کرد.

exegesis [اسم]
اجرا کردن

تفسیر (کتب مقدس)

Ex: The preacher ’s exegesis offered a fresh perspective on the biblical story .

تفسیر واعظ دیدگاه تازه‌ای درباره داستان کتاب مقدس ارائه داد.

executor [اسم]
اجرا کردن

وصی

Ex: Being named the executor of the will meant she had to carefully follow all instructions outlined .

نامیده شدن به عنوان اجراکننده وصیت به این معنی بود که او باید با دقت تمام دستورالعمل‌های مشخص شده را دنبال می‌کرد.

humane [صفت]
اجرا کردن

باانسانیت

Ex: The doctor 's humane bedside manner brought comfort to patients facing difficult diagnoses .

رفتار انسانی دکتر در کنار تخت، آرامش را برای بیمارانی که با تشخیص‌های دشوار روبرو بودند به ارمغان آورد.

اجرا کردن

بشردوستانه

Ex: The doctor 's approach to care was deeply humanitarian .
to humanize [فعل]
اجرا کردن

انسانی کردن

Ex: Architects were hired to humanize the hospital 's cold , institutional environment , making it more comfortable for patients .

معماران برای انسانی کردن محیط سرد و مؤسسه‌ای بیمارستان استخدام شدند تا آن را برای بیماران راحت‌تر کنند.

deshabille [اسم]
اجرا کردن

نیمه‌لخت‌بودن

Ex: After the rush , he left the house in deshabille , his jacket only partially zipped and tie loose .

پس از عجله، او خانه را در حالت deshabille ترک کرد، ژاکتش فقط تا حدی زیپ شده و کراواتش شل بود.