مهارت‌های واژگان SAT 4 - درس 11

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
مهارت‌های واژگان SAT 4
cession [اسم]
اجرا کردن

واگذاری

Ex: After the war , the cession of several islands to the neighboring country caused great controversy .

پس از جنگ، واگذاری چند جزیره به کشور همسایه جنجال بزرگی به پا کرد.

cessation [اسم]
اجرا کردن

توقف

Ex: The cessation of hostilities marked the beginning of the peace negotiations .

قطع خصومت‌ها آغاز مذاکرات صلح را نشان داد.

discursive [صفت]
اجرا کردن

(سخن، اندیشه یا نگاشته) نامربوط

Ex: The meeting was unproductive due to the discursive nature of the debate , with no one sticking to the agenda .

جلسه به دلیل ماهیت پراکنده بحث بی‌ثمر بود، هیچ کس به دستور کار پایبند نبود.

اجرا کردن

نامربوطی

Ex: The discursiveness of the conversation made it impossible to stay on track .

پراکنده‌گویی گفتگو باعث شد که دنبال کردن موضوع غیرممکن شود.

ad hoc [قید]
اجرا کردن

ویژه‌ی امر به‌خصوصی

Ex: The repairs were carried out ad hoc to ensure the machine kept running .

تعمیرات به صورت ad hoc انجام شد تا اطمینان حاصل شود که ماشین به کار خود ادامه می‌دهد.

اجرا کردن

بی‌انتها

Ex: If time travel were possible , could we relive mistakes ad infinitum ?

اگر سفر در زمان ممکن بود، آیا می‌توانستیم اشتباهات را ad infinitum دوباره زندگی کنیم؟

protege [اسم]
اجرا کردن

نوچه

Ex:

او با پروتژه خود با مهربانی رفتار کرد و سال‌ها خرد و تجربه خود را به اشتراک گذاشت.

protagonist [اسم]
اجرا کردن

هوادار

Ex: As a protagonist of animal welfare , he worked tirelessly to pass laws against cruelty .

به عنوان قهرمان رفاه حیوانات، او بی‌وقفه برای تصویب قوانین ضد خشونت کار کرد.

sergeant [اسم]
اجرا کردن

گروهبان

Ex: During the drill , the sergeant emphasized the importance of teamwork and communication .

در طول تمرین، سرجوخه بر اهمیت کار تیمی و ارتباطات تأکید کرد.

اجرا کردن

مأمور حفظ نظم جلسه (دادگاه)

Ex: After the ruling , the sergeant at arms executed the judge ’s order to detain the accused .

پس از حکم، سرجوخه اسلحه دستور قاضی را برای بازداشت متهم اجرا کرد.

اجرا کردن

استوار

Ex: The sergeant major inspected the barracks to ensure everything was in proper order .

سرگرد پادگان را بازرسی کرد تا مطمئن شود همه چیز مرتب است.

اجرا کردن

روشنگری کردن

Ex: Traveling to foreign countries can enlighten the subject of global cultures .

سفر به کشورهای خارجی می‌تواند موضوع فرهنگ‌های جهانی را روشن کند.

to enkindle [فعل]
اجرا کردن

برانگیختن (احساسات و...)

Ex: His success enkindled jealousy in his rival ’s heart .

موفقیت او حسادت را در قلب رقیبش برانگیخت.

to enjoin [فعل]
اجرا کردن

دستوری صادر کردن

Ex: The contract enjoined the parties from disclosing sensitive information to third parties .

قرارداد طرفین را از افشای اطلاعات حساس به اشخاص ثالث منع کرد.

to enlist [فعل]
اجرا کردن

(برای سربازی) نام‌نویسی کردن

Ex: Last year , he successfully enlisted in the navy and began his training .

سال گذشته، او با موفقیت در نیروی دریایی نامنویسی کرد و آموزش خود را آغاز کرد.

اجرا کردن

مدرک اثبات‌کننده

Ex: Eyewitness accounts provided direct corroboration for the journalist 's story .

گواهی‌های عینی تأیید مستقیمی برای داستان روزنامه‌نگار فراهم کردند.

اجرا کردن

اثبات کردن

Ex: The expert is corroborating the authenticity of the ancient artifact .

متخصص در حال تأیید اصالت اثر باستانی است.

اجرا کردن

از حق رأی یا انتخاب محروم کردن

Ex: They argued that the policy would indirectly disenfranchise young voters .

آنها استدلال کردند که این سیاست به طور غیرمستقیم حق رأی را از رأی دهندگان جوان می‌گیرد.

اجرا کردن

رفع (دردسر، مزاحمت و...) کردن

Ex: He disencumbered himself of the guilt he had carried for years by seeking forgiveness .

او با طلب بخشش از گناهی که سال‌ها با خود حمل کرده بود رهایی یافت.