کتاب 'اینترچنج' پیش‌متوسطه - واحد 4 - بخش 2

در اینجا واژگان از واحد 4 - بخش 2 در کتاب درسی Interchange Pre-Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "including"، "chill out"، "hurricane" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'اینترچنج' پیش‌متوسطه
to visit [فعل]
اجرا کردن

دیدوبازدید کردن

Ex: They visit their cousins during the holidays .

آن‌ها در تعطیلات از پسرعموهایشان دیدن می‌کنند.

world [اسم]
اجرا کردن

جهان

Ex: There are over 7 billion people in the world .

بیش از 7 میلیارد نفر در جهان وجود دارند.

powerful [صفت]
اجرا کردن

قدرتمند

Ex: The movie had a powerful impact on viewers .

فیلم تأثیر قوی بر روی بینندگان داشت.

female [اسم]
اجرا کردن

زن

Ex: The survey indicated that more females were interested in the program than males .

نظرسنجی نشان داد که زنان بیشتری نسبت به مردان به برنامه علاقه داشتند.

million [عدد]
اجرا کردن

یک میلیون

Ex: The technology company celebrated reaching a milestone of a million users on their innovative app .

شرکت فناوری رسیدن به نقطه عطف یک میلیون کاربر در اپلیکیشن نوآورانه خود را جشن گرفت.

to record [فعل]
اجرا کردن

ضبط کردن

Ex: The nurse recorded the patient 's vital signs in the medical chart .

پرستار علائم حیاتی بیمار را در پرونده پزشکی ثبت کرد.

platinum [اسم]
اجرا کردن

پلاتین

Ex: He invested in platinum as a valuable precious metal .

او در پلاتین به عنوان یک فلز گرانبها سرمایه‌گذاری کرد.

nonstop [قید]
اجرا کردن

به‌طور بی‌وقفه

Ex: He worked nonstop to complete the project on time .

او بدون توقف کار کرد تا پروژه را به موقع به پایان برساند.

since [حرف ربط]
اجرا کردن

از آن زمان

Ex: He has improved a lot since he started training .

او از زمانی که تمرین را شروع کرد، خیلی پیشرفت کرده است.

even [قید]
اجرا کردن

حتی

Ex: The movie was even more touching than the book .

فیلم حتی از کتاب هم تأثیرگذارتر بود.

اجرا کردن

آرام گرفتن

Ex: The beach is my favorite spot to chill out and unwind .

ساحل، محل مورد علاقه من برای آرامش و استراحت است.

energy [اسم]
اجرا کردن

انرژی

Ex: She has so much energy , she 's always running around .

او خیلی انرژی دارد، همیشه در حال دویدن است.

amazing [صفت]
اجرا کردن

شگفت‌آور

Ex: He received an amazing gift from his grandparents on his birthday .

او در روز تولدش یک هدیه شگفت‌انگیز از پدربزرگ و مادربزرگش دریافت کرد.

entertainer [اسم]
اجرا کردن

کمدین

Ex: He is known as a versatile entertainer , mastering both music and comedy .

او به عنوان یک سرگرم‌کننده همه‌فن‌حریف شناخته می‌شود که در هر دو زمینه موسیقی و کمدی مهارت دارد.

fan [اسم]
اجرا کردن

هوادار

Ex: My friend is a huge fan of classic literature and reads old novels .

دوستم یک طرفدار بزرگ ادبیات کلاسیک است و رمان‌های قدیمی می‌خواند.

to dance [فعل]
اجرا کردن

رقصیدن

Ex: She loves to dance to her favorite songs .

او عاشق رقصیدن با آهنگ‌های مورد علاقه‌اش است.

including [حرف اضافه]
اجرا کردن

شامل

Ex:

چندین کشور، از جمله فرانسه و ایتالیا، در اجلاس شرکت کردند.

funk [اسم]
اجرا کردن

موسیقی فانک

Ex: The DJ mixed funk tracks with modern beats to create a dynamic dance party atmosphere .

دی‌جی آهنگ‌های فانک را با بیت‌های مدرن ترکیب کرد تا یک فضای پویای مهمانی رقص ایجاد کند.

soul [اسم]
اجرا کردن

روح

Ex: Meditation and prayer are practices that help him nourish his soul .

مدیتیشن و نماز تمرین‌هایی هستند که به او کمک می‌کنند روح خود را تغذیه کند.

career [اسم]
اجرا کردن

شغل

Ex: Nursing offers a rewarding career helping others in need .

پرستاری یک حرفه پاداش‌دهنده را با کمک به نیازمندان ارائه می‌دهد.

so far [عبارت]
اجرا کردن

in a continuous manner up to the present moment

Ex: The weather has been perfect so far this summer .
solo [اسم]
اجرا کردن

قطعه موسیقی برای یک ساز یا یک خواننده

Ex: The opera singer 's solo showcased her incredible vocal range .

تک‌خوانی خواننده اپرا، محدوده صوتی شگفت‌انگیز او را به نمایش گذاشت.

contract [اسم]
اجرا کردن

قرارداد

Ex: The contract between the landlord and tenant specifies the rent and lease duration .

قرارداد بین صاحبخانه و مستاجر، اجاره و مدت اجاره را مشخص می‌کند.

experience [اسم]
اجرا کردن

تجربه

Ex: The team 's collective experience in project management ensured the successful completion of the task .

تجربه جمعی تیم در مدیریت پروژه، تکمیل موفقیت‌آمیز وظیفه را تضمین کرد.

to act [فعل]
اجرا کردن

عمل کردن

Ex: In times of crisis , leaders must act decisively to ensure the safety and well-being of their people .

در زمان بحران، رهبران باید با قاطعیت عمل کنند تا ایمنی و رفاه مردم خود را تضمین کنند.

to release [فعل]
اجرا کردن

منتشر کردن (فیلم، کتاب و...)

Ex: Can you release your latest novel in ebook format ?

آیا می‌توانید آخرین رمان خود را در قالب کتاب الکترونیکی منتشر کنید؟

album [اسم]
اجرا کردن

آلبوم (موسیقی)

Ex: The album topped the charts , selling millions of copies worldwide within its first week of release .

آلبوم به صدر جدول ها رسید و در هفته اول انتشار خود میلیون ها نسخه در سراسر جهان فروخت.

اجرا کردن

سازمان

Ex: She works for a charitable organization .

او برای یک سازمان خیریه کار می‌کند.

hurricane [اسم]
اجرا کردن

طوفان

Ex: They boarded up their windows to prepare for the hurricane .

آنها پنجره‌های خود را برای آماده‌سازی در برابر توفند مسدود کردند.

victim [اسم]
اجرا کردن

قربانی

Ex: Emergency services rushed the victim to the hospital following the car accident .

خدمات اورژانس قربانی را پس از تصادف ماشین به بیمارستان رساندند.

to marry [فعل]
اجرا کردن

ازدواج کردن

Ex: They married in a small , intimate ceremony with only family and close friends .

آنها در یک مراسم کوچک و صمیمی فقط با خانواده و دوستان نزدیک ازدواج کردند.

to win [فعل]
اجرا کردن

برنده شدن

Ex: The underdog managed to win the match against the reigning champion .

تیم ضعیف موفق شد در مسابقه مقابل قهرمان حاکم پیروز شود.

president [اسم]
اجرا کردن

رئیس‌جمهور

Ex: He campaigned vigorously to become the next president of the United States .

او برای تبدیل شدن به رئیس‌جمهور بعدی ایالات متحده به شدت مبارزه کرد.

اجرا کردن

آغاز

Ex: They attended the inauguration of a major environmental initiative .

آنها در افتتاح یک ابتکار عمده زیست‌محیطی شرکت کردند.

secret [اسم]
اجرا کردن

راز

Ex:

نقشه گنج آنها را به یک مکان مخفی هدایت کرد که در آنجا طلای دزدان دریایی دفن شده بود.

formation [اسم]
اجرا کردن

چینش

Ex: Birds flew in a V-shaped formation across the sky .

پرندگان در آسمان به شکل V پرواز کردند.

huge [صفت]
اجرا کردن

بسیار بزرگ

Ex: The huge tree in their backyard provided shade for the entire garden .

درخت عظیم در حیاط خلوتشان سایه‌ای برای تمام باغ فراهم می‌کرد.

event [اسم]
اجرا کردن

اتفاق

Ex: The sports event drew a large crowd of enthusiastic fans .

رویداد ورزشی جمعیت زیادی از طرفداران مشتاق را به خود جذب کرد.

musician [اسم]
اجرا کردن

نوازنده

Ex: The musician 's passion for music shines through in his performances .

اشتیاق موسیقیدان به موسیقی در اجراهایش می‌درخشد.

singer [اسم]
اجرا کردن

خواننده

Ex:

خواننده اپرا صدای قدرتمندی دارد.

song [اسم]
اجرا کردن

آهنگ

Ex: The radio station played the hit song every hour .

ایستگاه رادیویی هر ساعت آهنگ پربازدید را پخش می‌کرد.

performer [اسم]
اجرا کردن

هنرمند (بازیگر، خواننده، نوازنده و غیره)

Ex: The street performer captivated passersby with their juggling and fire-breathing skills .

هنرمند خیابانی با مهارت‌های ژانگلوری و نفس آتشین خود رهگذران را مسحور کرد.

designer [اسم]
اجرا کردن

طراح

Ex:

سوزان یک طراح مد با استعداد است.

اجرا کردن

برنده جایزه

Ex: The team celebrated their award-winning campaign with a big party .

تیم با یک مهمانی بزرگ از کمپین برنده جایزه خود تجلیل کرد.

superstar [اسم]
اجرا کردن

سوپراستار

Ex: He is a superstar chef , known for his innovative culinary creations .
history [اسم]
اجرا کردن

تاریخ

Ex: Many people believe that understanding history is crucial to preventing the same mistakes in the future .

بسیاری از مردم معتقدند که درک تاریخ برای جلوگیری از تکرار همان اشتباهات در آینده ضروری است.

hard [قید]
اجرا کردن

به‌سختی

Ex: I tried hard to lift the heavy box .

من سخت تلاش کردم تا جعبه سنگین را بلند کنم.

success [اسم]
اجرا کردن

موفقیت

Ex: Despite initial setbacks , the team 's collaborative efforts ultimately culminated in a resounding success .

علیرغم مشکلات اولیه، تلاش‌های مشترک تیم در نهایت به یک موفقیت چشمگیر منجر شد.

to sell [فعل]
اجرا کردن

فروختن

Ex: The fashion brand sold millions of units of their new fragrance .

برند مد میلیون‌ها واحد از عطر جدید خود را فروخت.