a place where important cultural, artistic, historical, or scientific objects are kept and shown to the public
موزه
او از اسکلتهای دایناسورها در موزه تاریخ طبیعی حیرت زده شد.
در اینجا واژگان از واحد 11 - بخش 2 در کتاب درسی Interchange Pre-Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "تاریخی"، "قایق"، "کشف"، و غیره.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
a place where important cultural, artistic, historical, or scientific objects are kept and shown to the public
موزه
او از اسکلتهای دایناسورها در موزه تاریخ طبیعی حیرت زده شد.
the study of the origins and developments of the human race and its societies and cultures
انسانشناسی
سارا تصمیم گرفت در انسانشناسی تخصص بگیرد تا فرهنگها و جوامع متنوع در سراسر جهان را مطالعه کند.
extremely surprising, particularly in a good way
شگفتآور
نمایش آتشبازی واقعاً شگفتانگیز بود و تمام آسمان را روشن کرد.
having great importance or effect in history
مهم (از نظر تاریخی)
امضای پیمان یک رویداد تاریخی بود که مسیر آینده ملت را تغییر داد.
the middle part or point of an area or object
مرکز
او یک گلدان گل را در مرکز میز ناهارخوری قرار داد.
to be able to do somehing, make something, etc.
توانستن
با مهارتهای نجاری خود، او میتواند مبلمان چوبی پیچیده بسازد.
used to say what is suitable, right, etc., particularly when one is disapproving of something
باید
شما همیشه باید به بزرگان خود احترام بگذارید.
a piece of land surrounded by water
جزیره
من صدفهای دریایی را به عنوان یادگاری از جزیره زیبا جمعآوری کردم.
different or better than what is normal
خاص
آن آهنگ جایگاه ویژهای در قلب او دارد.
someone who enters a place, such as a building, city, or website, for a particular purpose
بازدیدکننده
موزه در فصل تعطیلات از هزاران بازدیدکننده استقبال کرد.
used to show that something is the case and nothing more
فقط
a person whose job is designing buildings and typically supervising their construction
معمار
معمار یک خانه مدرن خیره کننده طراحی کرد که شامل روشهای ساخت پایدار و ویژگیهای بهینه مصرف انرژی است.
a building where Christians go to worship and practice their religion
کلیسا
آنها با خانوادهشان در مراسم یکشنبه در کلیسای محلی شرکت کردند.
used to express a possibility
ممکن بودن
ممکن است بعداً امشب باران ببارد.
to make something end
تمام کردن
او نقاشی دیوارها را تمام کرد و از کارش تحسین کرد.
a flat, typically round dish that we eat from or serve food on
بشقاب
او سالاد را در یک بشقاب سرامیکی بزرگ سرو کرد.
to possess or use something with someone else at the same time
چیزی را با کسی شریک شدن
این زوج برنامهریزی کردهاند که پس از ازدواج یک حساب بانکی را به اشتراک بگذارند.
to be the first person who finds something or someplace that others did not know about
کشف کردن
تا زمانی که ما به آنجا رسیدیم، آنها قبلاً ویرانههای باستانی را کشف کرده بودند.
all the qualities that shape a person's character and make them different from others
شخصیت
علیرغم شخصیت خجالتی او، او یک اجراکننده فوقالعاده روی صحنه است.
(of a person) very energetic and outgoing
پرشوروحرارت
او همیشه پر جنب و جوش است، انرژی و هیجان را به هر جمعی میآورد.
elaborate or sophisticated in style, often designed to impress
مجلل
او یک لباس مجلل به توپ پوشید، که با توری پیچیده و جواهرات تزیین شده بود.
being the one that is different, extra, or not included
دیگری
من نیمه دیگر حقوقم را برای خرید مواد غذایی خرج کردم.
with little or no noise
ساکت
کتابخانه ساکت بود، با تنها صدای ورق خوردن صفحات.
helping our body or mind rest
آرامشبخش
گذراندن بعدازظهر کنار دریاچه آرامشبخش آرامشبخش بود، به او اجازه داد تا استراحت کند و انرژی بگیرد.
containing or composed of sand
شنی
خاک باغ شنی بود و زهکشی خوبی برای گیاهان فراهم میکرد.
an area of sand or small stones next to a sea or a lake
ساحل
من پاهایم را در شن گرم در ساحل دفن کردم.
very great and pleasant
شگفتانگیز
این یک روز عالی در بیرون است، با آسمانی آفتابی و نسیمی ملایم.
of a particular age
ساله (برای بیان سن)
او پنجاه سال سن دارد و هنوز هم ماراتن میدود.
a vast area of land that is covered with trees and shrubs
جنگل
من عطر تازه درختان کاج در جنگل را دوست دارم.
a tropical tree or shrub bearing fruit that germinates while still on the tree and having numerous prop roots that eventually form an impenetrable mass and are important in land building
مانگرو
a journey for pleasure, during which we visit several different places
گردشگری
او یک تور رزرو کرد تا بهترین نقاط موجسواری جزیره را کشف کند.
a narrow boat that is light and has pointed ends, which can be moved using paddles
قایق کانو
آنها با قایق کانو خود در امتداد رودخانه آرام پارو زدند و از محیط آرام لذت بردند.
to move on sea waves by standing or lying on a special board
موجسواری کردن
او عاشق موج سواری است، ساعاتی را به سواری روی امواج و تکمیل تکنیک خود میگذراند.
a large sea fish with a pointed fin on its back and very sharp teeth
کوسه
در طول تور قایق، آنها گروهی از کوسهها را دیدند که در حال تغذیه از ماهیها بودند.
to test something new or different to see how good or effective it is
امتحان کردن
او میخواست رستوران جدید شهر را امتحان کند.
a way or track that is built or made by people walking over the same ground
راه
دوچرخهسواران و پیادهروها مسیر را در پارک به اشتراک گذاشتند.
having a strong taste that gives your mouth a pleasant burning feeling
تند
سالسای تند درست شده با جالاپنوهای تازه به چیپس ها طعم داد.
not able to occur, exist, or be done
غیرممکن
علیرغم تمام تلاشهایش، او فراموش کردن گذشته را غیرممکن یافت.
in a certain way
قطعاً
من حتما فردا در جلسه شرکت خواهم کرد.
relating to a particular nation or country, including its people, culture, government, and interests
ملی
غرور ملی اغلب در طول رویدادها و جشنهای میهنی نمایش داده میشود.