a dessert with a pastry crust filled with spiced apples, often served warm with ice cream or whipped cream
پای سیب
پای سیب اغلب با یک اسکوپ بستنی وانیلی سرو میشود.
در اینجا واژگان از واحد 13 - بخش 1 در کتاب درسی Interchange Pre-Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "قرن"، "در اصل"، "آماده کردن"، و غیره.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
a dessert with a pastry crust filled with spiced apples, often served warm with ice cream or whipped cream
پای سیب
پای سیب اغلب با یک اسکوپ بستنی وانیلی سرو میشود.
a food prepared from roasted, ground cacao beans
شکلات
long thin pieces of potato cooked in hot oil
سیبزمینی سرخکرده
در رستوران، آنها سیبزمینی سرخکرده را با یک سس مخصوص برای فرو بردن سرو میکنند.
a sandwich consisting of a cooked patty made from ground beef, served between two buns
همبرگر
او روی همبرگر خود پنیر آبی گذاشت.
an Italian food that is a mixture of flour, water, and at times eggs formed it into different shapes, typically eaten with a sauce when cooked
پاستا
او برای شام یک غذای خوشمزه از پاستا با سس مارینارا و ریحان تازه پخت.
two pieces of bread with cheese, meat, etc. between them
ساندویچ
من دوست دارم خیارشور و خردل به ساندویچ ژامبونم اضافه کنم.
a dish of small rolls or balls of cold cooked rice flavored with vinegar and garnished with raw fish or vegetables, originated in Japan
سوشی
او از سوشی لذت میبرد، به ویژه رولهای سالمون و آووکادو.
a period of one hundred years
قرن
تغییر آب و هوا یکی از جدیترین مسائل این قرن است.
in a way that relates to the inherent origin or source
در آغاز
نسخه خطی در اصل در فرانسه قرن دوازدهم نوشته شده است.
to cook food for eating
پختن
او به طور منظم یک صبحانه سالم برای خانوادهاش آماده میکند.
to bring something into existence or make something happen
به وجود آوردن
بسیاری از کارآفرینان آرزوی ایجاد کسبوکارهای موفق را دارند.
taking a short time to move, happen, or be done
سریع
آشپز غذا را با حرکات سریع دستانش آماده کرد.
having a reasonable price
ارزان
رستوران وعدههای غذایی مقرونبهصرفه ارائه میدهد که هنوز خوشمزه هستند.
the food that we eat regularly during different times of day, such as breakfast, lunch, or dinner
وعده غذایی
من یک غذای خوشمزه از مرغ کبابی با سبزیجات کبابی پختم.
the instructions on how to cook a certain food, including a list of the ingredients required
دستور پخت
او از دستور کیک شکلاتی مادربزرگش پیروی کرد، که شامل یک ماده مخفی بود.
related to the most recent time or to the present time
نوین
پیشرفتهای پزشکی مدرن به طور چشمگیری امید به زندگی را بهبود بخشیدهاند.
the emotional state that a person experiences
حال روحی
حال و هوای شاد او مسری بود و روحیه همه را بالا میبرد.
used after negative statements to indicate a similarity between two situations or feelings
هم
او سبزیجات را دوست ندارد، و میوهها را هم دوست ندارد.
used to indicate that something is not one thing nor the other in a given context or situation
هیچکدام
to a small extent or degree
کمی
دما عصر کمی کاهش یافت، بنابراین پوشیدن یک ژاکت سبک توصیه میشود.
(of drink or food) having no pleasant or strong flavor
بیمزه
سوپ بیمزه بود، فاقد چاشنی و ادویه برای بهبود طعم آن.
having a very pleasant flavor
خوشمزه
برای من، خوشمزهترین غذا همیشه شامل پنیر میشود.
(of food) containing or cooked in a lot of oil
چربوچیلی
سیبزمینیهای سرخکرده برای سلیقه من خیلی چرب بودند و روی انگشتانم باقیمانده روغنی به جا گذاشتند.
(of a person) not having physical or mental problems
سالم
علیرغم سنش، او بسیار سالم و فعال است.
containing a high amount of fat, sugar, or other indulgent ingredients
غنی از (قند، چربی یا...)
کیک شکلاتی به طرز باورنکردنی غنی بود، با لایههایی از شکلات غلیظ و مقدار زیادی frosting.
containing salt or having a taste that is like salt
نمکی
او نمک زیادی اضافه کرد، که باعث شد پاستا شور شود.
having a strong taste that gives your mouth a pleasant burning feeling
تند
سالسای تند درست شده با جالاپنوهای تازه به چیپس ها طعم داد.
a group of items that share a common feature
دسته
فیلمها به دستههایی مانند اکشن، کمدی و درام تقسیم میشوند.
a type of food made from flour, water and usually yeast mixed together and baked
نان
من یک برش از نان را تست کردم و برای صبحانه روی آن کره بادام زمینی مالیدم.
the flesh of a chicken that we use as food
گوشت مرغ
او یک سینه مرغ آبدار برای شامش کباب کرد.
a tall plant with large yellow seeds that grow together on a cob, which is cooked and eaten as a vegetable or animal food
بلال
او ذرت شیرین را به سالاد خود اضافه کرد تا تردی بیشتری داشته باشد.
an animal with a tail, gills and fins that lives in water
ماهی
پدرم مرا به ماهیگیری برد و ما یک ماهی بزرگ صید کردیم.
a purple or green fruit that is round, small, and grows in bunches on a vine
انگور
یک قاشق چایخوری سرکه انگور به سوپ گوجهفرنگی طراوت بخشید و به آن طعم ترش دلپذیری داد.
a young sheep, especially one that is under one year
بره
خانواده مارک یک مزرعه با چندین بره دارند.
a sweet yellow fruit with a thin skin that grows in hot areas
انبه
ساخت ماسک صورت خانگی با استفاده از انبه میتواند یک گزینه مقرونبهصرفه برای مراقبت از پوست باشد.
a sea creature with eight, long arms and a soft round body with no internal shell
اختاپوس
اختاپوس با ظرافت در آب سر خورد، شاخکهایش مانند روبانهای ظریف به دنبالش کشیده میشد.
a green seed, eaten as a vegetable
نخودفرنگی
او با دقت نخودهای رسیده را برداشت کرد، مطمئن شد که به غلافهای ظریف آسیب نرساند.
a round vegetable that grows beneath the ground, has light brown skin, and is used cooked or fried
سیبزمینی
او از پوره سیبزمینی باقیمانده برای درست کردن کروکت سیبزمینی پنیری استفاده کرد.
a small and short grain that is white or brown and usually grown and eaten a lot in Asia
برنج
من برنج قهوهای را به برنج سفید به خاطر فواید تغذیهای آن ترجیح میدهم.
the meat of shrimp commonly eaten as seafood
گوشت میگو
او برای شام میگو را در کره سیر پخت.
a soft, red juicy fruit with small seeds on its surface
توتفرنگی
من از چیدن توت فرنگی در مزرعه محلی در فصل توت فرنگی لذت میبرم.
meat of a turkey, eaten as food, especially during holidays like Thanksgiving and Christmas
گوشت بوقلمون
او یک بوقلمون کامل را دودی کرد و با سس باربیکیو تند سرو کرد.
something we can eat that grows on trees, plants, or bushes
میوه
برای یک خوراکی تابستانی خنک، سعی کنید میوههای منجمد، مانند موز و توت را در یک اسموتی خامهای مخلوط کنید.
a plant or a part of it that we can eat either raw or cooked
سبزیجات
سبزیجات تازه مانند گوجهفرنگی، خیار و کاهو یک سالاد خوشمزه درست میکنند.
the small seeds of wheat, corn, rice, and other such crops
غله
گندم یکی از رایجترین غلات کشت شده در سراسر جهان است.
the flesh of animals and birds that we can eat as food
گوشت
سینه مرغ کبابی یک گزینه گوشتی کم چرب و خوشمزه برای شام سالم است.
any sea creature that is eaten as food such as fish, shrimp, seaweed, and shellfish
غذای دریایی
او علاقهمند به غذای دریایی است، متخصص در تهیه سوشی و ساشیمی در خانه.