کتاب 'اینترچنج' پیش‌متوسطه - واحد 2 - قسمت 3

در اینجا واژگان از واحد 2 - بخش 3 در کتاب درسی Interchange Pre-Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند 'مسیر'، 'پارچه'، 'گیج'، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'اینترچنج' پیش‌متوسطه
اجرا کردن

فهمیدن

Ex: The poor audio quality made the speaker difficult to understand .

کیفیت ضعیف صدا باعث شد گوینده سخت قابل درک باشد.

funny [صفت]
اجرا کردن

بامزه

Ex: She finds it funny that her dog is afraid of cats .

او این را خنده‌دار می‌یابد که سگش از گربه‌ها می‌ترسد.

confused [صفت]
اجرا کردن

گیج

Ex: She felt confused about her feelings towards her friend .

او درباره احساساتش نسبت به دوستش سردرگم بود.

اجرا کردن

طراح مد

Ex: The fashion designer showcased her new collection at the runway show .

طراح مد مجموعه جدید خود را در نمایش مد به نمایش گذاشت.

to draw [فعل]
اجرا کردن

ترسیم کردن

Ex: The child used crayons to draw a colorful butterfly .

کودک از مداد رنگی ها برای کشیدن یک پروانه رنگارنگ استفاده کرد.

fabric [اسم]
اجرا کردن

پارچه

Ex: The fabric store had a wide variety of patterns and colors to choose from for making custom curtains .

فروشگاه پارچه انواع مختلفی از طرح‌ها و رنگ‌ها را برای انتخاب برای ساخت پرده‌های سفارشی داشت.

clothes [اسم]
اجرا کردن

لباس

Ex: She received many compliments on her stylish clothes .

او برای لباس‌های شیکش تعریف‌های زیادی دریافت کرد.

crazy [صفت]
اجرا کردن

دیوانه

Ex: He does crazy things like swimming in the lake in the middle of winter .

او کارهای دیوانه‌وار مانند شنا در دریاچه در وسط زمستان انجام می‌دهد.

store [اسم]
اجرا کردن

مغازه

Ex: The pet store has everything for your pet 's needs .

فروشگاه حیوانات خانگی همه چیز برای نیازهای حیوان خانگی شما دارد.

to buy [فعل]
اجرا کردن

خریدن

Ex: I always buy fresh products from the local farmers ' market .

من همیشه محصولات تازه را از بازار محلی کشاورزان می‌خرم.

to wear [فعل]
اجرا کردن

به‌تن داشتن

Ex: I 'm not sure what to wear to the party tonight .

مطمئن نیستم امشب به مهمانی چه بپوشم.

stuff [اسم]
اجرا کردن

چیزهای دیگر

Ex: The attic is full of old stuff that belonged to previous owners .

اتاق زیر شیروانی پر از چیزهای قدیمی است که متعلق به مالکان قبلی بوده است.

to know [فعل]
اجرا کردن

دانستن

Ex: I know the answer to that question .

من می‌دانم پاسخ آن سوال را.

to design [فعل]
اجرا کردن

طراحی کردن

Ex: They designed a prototype that revolutionized the industry .

آنها یک نمونه اولیه را طراحی کردند که صنعت را متحول کرد.

sociologist [اسم]
اجرا کردن

جامعه‌شناس

Ex: The book was written by a well-known sociologist specializing in gender studies .

کتاب توسط یک جامعه‌شناس معروف متخصص در مطالعات جنسیتی نوشته شده است.

to behave [فعل]
اجرا کردن

رفتار کردن

Ex: He behaves confidently when speaking in public .

او با اطمینان رفتار می‌کند وقتی در جمع صحبت می‌کند.

also [قید]
اجرا کردن

همچنین

Ex: I bought the shoes and also picked up a jacket .

من کفش‌ها را خریدم و همچنین یک ژاکت برداشتم.

normal [صفت]
اجرا کردن

معمولی

Ex: It 's normal for children to experience some difficulty adjusting to a new school .

برای کودکان طبیعی است که در سازگاری با یک مدرسه جدید کمی مشکل داشته باشند.

to agree [فعل]
اجرا کردن

موافق بودن

Ex: They agree that the movie was excellent .

آن‌ها موافق هستند که فیلم عالی بود.

there [قید]
اجرا کردن

آنجا

Ex: Look there ; a shooting star !

نگاه کن آنجا؛ یک شهاب سنگ!

reason [اسم]
اجرا کردن

دلیل

Ex: One possible reason for the increase in temperature is global warming .

یک دلیل ممکن برای افزایش دما، گرمایش جهانی است.

to learn [فعل]
اجرا کردن

یاد گرفتن

Ex: I 'm eager to learn about different cultures .

من مشتاق یادگیری درباره فرهنگ‌های مختلف هستم.

engineer [اسم]
اجرا کردن

مهندس

Ex: The engineer is responsible for ensuring the safety and efficiency of the electrical system .

مهندس مسئول اطمینان از ایمنی و کارایی سیستم الکتریکی است.

to mean [فعل]
اجرا کردن

معنا داشتن

Ex: His silence could mean that he disagrees .

سکوت او ممکن است به معنای این باشد که او مخالف است.

software [اسم]
اجرا کردن

نرم‌افزار

Ex: The software allows users to edit videos with professional-level tools .

نرم‌افزار به کاربران اجازه می‌دهد تا ویدیوها را با ابزارهای سطح حرفه‌ای ویرایش کنند.

technology [اسم]
اجرا کردن

فناوری

Ex: The impact of technology on daily life is undeniable .

تأثیر فناوری بر زندگی روزمره انکارناپذیر است.

inside [قید]
اجرا کردن

داخل

Ex: Please come inside ; it 's starting to rain .

لطفاً داخل بیایید؛ باران شروع می‌شود.

tablet [اسم]
اجرا کردن

تبلت

Ex: Many artists use a tablet with a stylus to create digital artwork and illustrations .

بسیاری از هنرمندان از یک تبلت با قلم برای خلق آثار هنری دیجیتال و تصاویر استفاده می‌کنند.

to help [فعل]
اجرا کردن

کمک کردن

Ex: They helped the elderly man cross the street .

آن‌ها به مرد سالخورده کمک کردند تا از خیابان عبور کند.

to exercise [فعل]
اجرا کردن

ورزش کردن

Ex: He needs to exercise more to lose weight .

او برای کاهش وزن نیاز به ورزش بیشتر دارد.

more [تخصیص‌گر]
اجرا کردن

بیشتر

Ex: They 've promised to donate more food to the shelter .

آنها قول داده‌اند که بیشتر غذا به پناهگاه اهدا کنند.

to track [فعل]
اجرا کردن

ردیابی کردن

Ex: The police were able to track the suspect 's movements through surveillance footage .

پلیس توانست حرکات مظنون را از طریق فیلم‌های نظارتی ردیابی کند.

during [حرف اضافه]
اجرا کردن

در طول

Ex: The temperature dropped significantly during the night .

دما به طور قابل توجهی در طول شب کاهش یافت.

to put [فعل]
اجرا کردن

قرار دادن

Ex: We put our hands through the fence to pet the animals .

ما دست‌هایمان را از میان حصار می‌گذاریم تا حیوانات را نوازش کنیم.

pocket [اسم]
اجرا کردن

جیب

Ex: The jacket has two front pockets for storing small items .

ژاکت دو جیب جلو برای نگهداری وسایل کوچک دارد.

rest [اسم]
اجرا کردن

استراحت

Ex: She took a short rest after cleaning the house .

او بعد از تمیز کردن خانه کمی استراحت کرد.

bike [اسم]
اجرا کردن

دوچرخه

Ex: The children love riding their bikes around the neighborhood .

بچه‌ها دوست دارند با دوچرخه‌هایشان در محله بگردند.

to ride [فعل]
اجرا کردن

راندن

Ex: On weekends , Sarah loves to ride her mountain bike through the scenic trails in the nearby forest .

در آخر هفته‌ها، سارا عاشق راندن دوچرخه کوهستانیش در مسیرهای دیدنی جنگل نزدیک است.