واژگان پیشرفته برای GRE - تلاش‌های هنری

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی در مورد هنر، مانند "شیء باستانی"، "کتیبه"، "جعلی" و غیره را یاد خواهید گرفت که برای آزمون GRE لازم است.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان پیشرفته برای GRE
apothegm [اسم]
اجرا کردن

کلام کوتاه و آموزنده

Ex: She quoted an apothegm from a famous author to illustrate her point during the discussion .

او یک حکمت از یک نویسنده معروف نقل کرد تا نظر خود را در طول بحث روشن کند.

anachronism [اسم]
اجرا کردن

نابه‌نگامی

Ex: The speech referenced events that had n't yet occurred an unintentional anachronism .

سخنرانی به رویدادهایی اشاره کرد که هنوز رخ نداده بودند—یک نابه‌نگامی ناخواسته.

artifact [اسم]
اجرا کردن

دست‌سازه

Ex: he historian analyzed the artifact to better understand the trade practices of the ancient society .

تاریخ‌دان شیء باستانی را تحلیل کرد تا بهتر شیوه‌های تجاری جامعه باستانی را درک کند.

buttress [اسم]
اجرا کردن

پشت‌بند(معماری)

Ex:

کاخ رنسانس دارای مجموعه‌ای از پشتبندهای پرنده بود که با ظرافت بین دیوارها و سقف قوس می‌زدند و وزن سازه را توزیع می‌کردند.

connoisseur [اسم]
اجرا کردن

خبره

Ex: With a connoisseur 's palate for coffee , he could distinguish between beans from different origins and roasting techniques , savoring each cup as a sensory experience .

با ذائقه یک خبره قهوه، او می‌توانست بین دانه‌های با منشأ و تکنیک‌های برشته‌سازی مختلف تمایز قائل شود، هر فنجان را به عنوان یک تجربه حسی می‌چشید.

اجرا کردن

کنترپوان

Ex: Counterpoint requires careful attention to melody and harmony .
denouement [اسم]
اجرا کردن

صحنه آخر (نمایشنامه، فیلم یا داستان)

Ex: The author ’s skillful denouement ensured that every question was answered by the end of the novel .

گره‌گشایی ماهرانه نویسنده اطمینان داد که هر سوالی تا پایان رمان پاسخ داده شود.

eulogy [اسم]
اجرا کردن

مدیحه

Ex: The book launch began with a eulogy of the author 's previous works and his contribution to literature .

رونمایی کتاب با ستایش آثار قبلی نویسنده و سهم او در ادبیات آغاز شد.

prolixity [اسم]
اجرا کردن

گزافه‌گویی

Ex: In an attempt to impress his audience , the speaker 's prolixity backfired , with many attendees growing impatient with the lengthy and redundant presentation .

در تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطبانش، پرگویی سخنران نتیجه معکوس داشت، با بسیاری از حضار که از ارائه طولانی و تکراری بی‌تاب شدند.

raconteur [اسم]
اجرا کردن

داستان‌سرا

Ex: As a raconteur , she had the ability to captivate an audience with even the simplest anecdotes .

به عنوان یک راوی داستان، او توانایی جذب مخاطب را حتی با ساده‌ترین حکایت‌ها داشت.

rhetoric [اسم]
اجرا کردن

علم سخنوری

Ex: Aristotle 's works are foundational in the study of rhetoric .
to inform [فعل]
اجرا کردن

بر روی چیزی تأثیر گذاشتن

Ex: Scientific research informs the development of public health policies aimed at preventing disease .

تحقیقات علمی اطلاع‌رسانی می‌کند توسعه سیاست‌های بهداشت عمومی را که هدف آن پیشگیری از بیماری است.

canonical [صفت]
اجرا کردن

استاندارد

Ex: The committee ensured that the new policy was in line with canonical guidelines .

کمیته اطمینان حاصل کرد که سیاست جدید با دستورالعمل‌های معیار مطابقت دارد.

fanciful [صفت]
اجرا کردن

خیال‌پردازانه

Ex: The novelist 's writing was known for its fanciful characters and whimsical plots , transporting readers to fantastical realms .

نوشته‌های رمان‌نویس به دلیل شخصیت‌های تخیلی و طرح‌های عجیب و غریبش معروف بود که خوانندگان را به قلمروهای خیالی می‌برد.

figurative [صفت]
اجرا کردن

استعاری

Ex:

زبان مجازی در متن آهنگ، لایه‌هایی از عمق و احساس به موسیقی اضافه کرد.

hackneyed [صفت]
اجرا کردن

پیش‌پاافتاده (در اثر استفاده زیاد)

Ex: The motivational poster used a hackneyed slogan that did little to energize the team .

پوستر انگیزشی از یک شعار کلیشه‌ای استفاده کرد که کمکی به انرژی بخشیدن به تیم نکرد.

kafkaesque [صفت]
اجرا کردن

عجیب و کابوس‌مانند (مثل آثار کافکا)

Ex:

روایت کافکایی رمان، خواننده را به دنیایی فرو برد که در آن منطق و عقل به نظر می‌رسید از هم می‌گسلند.

limpid [صفت]
اجرا کردن

خوش‌آهنگ

Ex: The director ’s limpid storytelling ensured that the plot was easy to follow , even during the most intricate scenes .

روایت شفاف کارگردان اطمینان داد که پیرنگ حتی در پیچیده‌ترین صحنه‌ها نیز به راحتی قابل پیگیری است.

macabre [صفت]
اجرا کردن

مرگ‌بار

Ex:

مستند جنایی واقعی جزئیات وحشتناک تحقیقات جنایی را به روشی آزاردهنده بررسی کرد.

mellifluous [صفت]
اجرا کردن

گوش‌نواز

Ex: The actor 's mellifluous delivery of Shakespeare 's soliloquy moved the audience to tears .

اجرای خوشآهنگ تک‌گویی شکسپیر توسط بازیگر تماشاگران را به گریه انداخت.

objective [صفت]
اجرا کردن

عینی

Ex: The debate centered on whether beauty is objective or subjective .

بحث بر سر این بود که آیا زیبایی عینی است یا ذهنی.

اجرا کردن

وهم‌آلود

Ex: The music video ’s phantasmagorical visuals created a dream-like experience that complemented the song ’s ethereal tone .

تصاویر فانتاسمگوریک موزیک ویدیو یک تجربه رویایی ایجاد کرد که با لحن اثیری آهنگ تکمیل می‌شد.

phony [صفت]
اجرا کردن

جعلی

Ex: The phony psychic claimed to have special powers but was exposed as a fraud .

جعلی روان‌شناس ادعا کرد که قدرت‌های ویژه‌ای دارد اما به عنوان یک کلاهبردار افشا شد.

posthumous [صفت]
اجرا کردن

مربوط به دستاورد‌های پس از مرگ (مانند انتشار اثر یا دریافت جایزه)

Ex: The scientist 's groundbreaking research was recognized with a posthumous honorary degree from the university .

تحقیقات پیشگامانه دانشمند با مدرک افتخاری پس از مرگ از دانشگاه مورد تقدیر قرار گرفت.

subjective [صفت]
اجرا کردن

ذهنی

Ex: Pain is a subjective sensation , varying in intensity for everyone .

درد یک احساس ذهنی است که شدت آن برای هر فرد متفاوت است.