جدا شدن
معلم دانشآموزان را بر اساس سطح مهارتهایشان برای پروژه گروهی جدا کرد.
در اینجا شما برخی از افعال انگلیسی را که به جدایی اشاره دارند مانند "جدا کردن"، "تقسیم کردن" و "حذف کردن" یاد خواهید گرفت.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
جدا شدن
معلم دانشآموزان را بر اساس سطح مهارتهایشان برای پروژه گروهی جدا کرد.
قطع کردن
به عنوان بخشی از آزمایش، دانشمند پس از ثبت فعالیت مغزی، الکترودها را از پوست سر سوژه قطع کرد.
فاصله گرفتن
او تلاش کرد تا زندگی حرفهای خود را از باورهای شخصیاش دور نگه دارد.
جدا کردن
آشپز با دقت گوشت را از استخوان جدا کرد.
به بخشهای کوچک تقسیم شدن
یخ روی برکه با افزایش دما در بهار شروع به شکستن کرد.
تقسیم کردن
باغبان گیاه را برای رشد بهتر به دو گلدان جداگانه تقسیم کرد.
دریدن
بادهای قدرتمند طوفان توانایی شکستن شاخهها از درختان را داشتند.
تقسیم کردن
جمعیت شروع به جدا شدن کرد تا راه برای رژه نزدیک شونده باز شود.
شکستن
صندلی چوبی قدیمی پس از سالها استفاده شروع به از هم پاشیدن کرد.
از هم باز کردن
تیم ساخت و ساز مجبور شد پس از اتمام ساختمان، داربست را برچیند.
اجزای چیزی را از هم جدا کردن
تکنسین دستگاه معیوب را برای بازرسی از هم جدا خواهد کرد.
جدا کردن
آنها تصمیم گرفتند مبلمان پیچیده را قبل از انتقال به مکان جدید جدا کنند.
نصف کردن
برای تقسیم میان وعده، آنها موافقت کردند که آن را به دو نیم تقسیم کنند بین خودشان.
تقسیم کردن
سال گذشته، دولت منطقه بزرگ را به واحدهای اداری کوچکتر تقسیم کرد.
به دو قسمت مساوی تقسیم کردن
رودخانه دره را به دو نیم تقسیم میکند، مرزی طبیعی ایجاد میکند.
تقسیم شدن
رودخانه در حین جریان یافتن از دره به دو جویبار کوچکتر تقسیم شد.
تقسیم کردن
پیمانکار پروژه ساخت و ساز را به فازهای قابل مدیریت تقسیم خواهد کرد.
منطقه بندی کردن
آنها تصمیم گرفتند پارک را منطقهبندی کنند، با تعیین مناطق خاص برای فعالیتهای تفریحی مختلف.
شاخه شدن
مسیر پیادهروی منشعب شد، به کوهنوردان انتخابهای مختلف مسیر داد.
بخش کردن
مدیر پروژه وظیفه را به فازهای قابل مدیریت برای تیم تقسیم خواهد کرد.
تقسیم کردن
آنها تصمیم گرفتند فضای دفتر را تقسیم کنند تا بخشهای مختلف را در خود جای دهند.
دوشاخه کردن
تصمیم به گسترش کسبوکار منجر به برنامهای برای تقسیم شرکت به دو بخش شد.
چیدن
او دست دراز کرد تا یک سیب رسیده را از درخت بکند.
بیرون کشیدن
او از یک ابزار خاص برای استخراج میخ تعبیه شده در چوب استفاده کرد.
برداشتن
او مبلمان قدیمی را از اتاق نشیمن حذف کرد تا جا برای مبل جدید باز شود.
چیزی را شکستن (به منظور جدا کردن بخشی از آن)
یک تکه شکلات برای خودت بکن.
گرفتن
دولت تصمیم گرفت به دلیل تخلفات متعدد گواهینامه رانندگی را بازپس بگیرد.
لایه برداری کردن
با گذشت زمان، پوست درخت لایهلایه شد، لایههای بیرونی خود را برای تطابق با رشد از دست داد.
برداشتن
معلم به دانشآموزان دستور داد که مدادهای خود را از میزهایشان بردارند و امتحان را شروع کنند.
جدا کردن
معلم مجبور شد دانشآموز اخلالگر را جدا کند تا محیط یادگیری متمرکز حفظ شود.
جدا کردن
برای حفظ نظم، کتابدار کتابها را بر اساس ژانر در قفسهها جدا خواهد کرد.
جدا کردن
مجموعه کتابهای نادر برای حفاظت در یک گاوصندوق کنترل دما جدا شد.
جدا کردن
در زمانهای مراقبه، افراد اغلب خود را منزوی میکنند تا آرامش درونی پیدا کنند.
قرنطینه شدن
در پاسخ به شیوع بیماری، دولت برنامههایی را برای قرنطینه مسافران ورودی از کشورهای پرخطر اعلام کرد.
تکه تکه کردن
چوببر ماهرانه درخت افتاده را برای پردازش به بخشهایی تکه تکه کرد.