واژگان سطح فوق متوسط - تنظیم و انضباط

در این درس، کلمات مربوط به تنظیم و انضباط بررسی می‌شوند و کنترل و نظم را توصیف می‌کنند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان سطح فوق متوسط
اجرا کردن

مقررات

Ex:

مقررات گزارش‌های ماهانه را الزامی می‌کند.

اجرا کردن

قانون

Ex:

آیین‌نامه مسئولیت‌های اعضا را تعریف می‌کند.

اجرا کردن

قانون‌گذاری

Ex:

قانون کار شرایط کار را تنظیم می‌کند.

el estatuto [اسم]
اجرا کردن

قانون

Ex:

اساسنامه توسط هیئت مدیره تصویب شد.

اجرا کردن

رهنمود

Ex:

دستورالعمل‌های وزارتخانه اجباری هستند.

اجرا کردن

دستورالعمل

Ex:

پروتکل بین‌المللی در اجلاس رعایت شد.

اجرا کردن

سیاست

Ex:

سیاست دولت بحث‌برانگیز است.

اجرا کردن

نظارت

Ex:

نظارت مالی از اشتباهات جلوگیری می‌کند.

اجرا کردن

مراقبت

Ex:

نظارت پلیس به دستگیری مجرمان کمک کرد.

اجرا کردن

حسابرسی

Ex:

حسابرسی تمام قراردادها را بررسی کرد.

اجرا کردن

بازرسی

Ex:

بازرسی چندین مشکل را آشکار کرد.

اجرا کردن

سلسله مراتب

Ex:

سلسله مراتب اجتماعی بر تصمیم‌ها تأثیر می‌گذارد.

اجرا کردن

اخراج

Ex:

اخراج از باشگاه توسط هیئت مدیره تصمیم گرفته شد.

اجرا کردن

تعلیق

Ex:

تعلیق مانع شرکت در مسابقات می‌شود.

vinculante [صفت]
اجرا کردن

لازم‌الاجرا

Ex:

قوانین داخلی برای همه کارکنان الزام‌آور هستند.

cumplir [فعل]
اجرا کردن

پیروی کردن (از قانون)

Ex:

شرکت باید مقررات کار را رعایت کند.

incumplir [فعل]
اجرا کردن

شکستن (پیمان)

Ex:

دولت به تخلف از توافق‌ها متهم شد.

acatar [فعل]
اجرا کردن

پیروی کردن (از قانون)

Ex:

دانش‌آموزان قوانین مدرسه را acataron کردند.

imponer [فعل]
اجرا کردن

اعمال کردن

Ex:

شرکت یک برنامه زمانی سخت‌گیرانه‌تر تحمیل کرد.

regular [فعل]
اجرا کردن

تنظیم کردن

Ex:

بدن با عرق دما را تنظیم می‌کند.

fiscalizar [فعل]
اجرا کردن

نظارت کردن

Ex:

بازرسان نظارت بر ساخت پل می‌کنند.

castigar [فعل]
اجرا کردن

تنبیه کردن

Ex:

پلیس کسانی را که قانون را نقض می‌کنند مجازات می‌کند.

recompensar [فعل]
اجرا کردن

پاداش دادن

Ex:

تیم با یک روز مرخصی پاداش داده شد.

اجرا کردن

نظم فردی

Ex:

دانش‌آموزان با خودانضباطی سریع‌تر یاد می‌گیرند.

اجرا کردن

خویشتن‌داری

Ex:

خودکنترلی او در برابر فشار تحسین‌برانگیز بود.

اجرا کردن

پشتکار

Ex:

او هر روز با پشتکار درس می‌خواند.

la rutina [اسم]
اجرا کردن

روال معمول

Ex:

من یک روتین مطالعه در صبح دارم.

metódico [صفت]
اجرا کردن

روشمند

Ex:

کار کردن به صورت منظم از اشتباهات جلوگیری می‌کند.

riguroso [صفت]
اجرا کردن

سخت‌گیرانه

Ex:

مربی با انضباط تیم سخت‌گیر است.