کتاب 'فور کرنرز' 4 - واحد 7 درس الف

در اینجا واژگان از واحد 7 درس A در کتاب درسی Four Corners 4 را پیدا خواهید کرد، مانند "نامناسب"، "بی‌حادثه"، "مرسوم"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فور کرنرز' 4
invention [اسم]
اجرا کردن

اختراع

Ex: The invention of the internet has connected people across the globe , facilitating instant communication and information sharing .

اختراع اینترنت مردم را در سراسر جهان به هم متصل کرده، ارتباط فوری و اشتراک اطلاعات را تسهیل می‌کند.

positive [صفت]
اجرا کردن

مفید

Ex: The company experienced a positive increase in revenue this year .

شرکت امسال افزایش مثبتی در درآمد تجربه کرد.

negative [صفت]
اجرا کردن

مضر

Ex: Consuming excessive amounts of sugary drinks can have negative effects on overall health .

مصرف مقادیر بیش از حد نوشیدنی‌های شیرین می‌تواند اثرات منفی بر سلامت کلی داشته باشد.

description [اسم]
اجرا کردن

توصیف

Ex: Her description of the event was both detailed and engaging .

توضیح او از رویداد هم دقیق و هم جذاب بود.

convenient [صفت]
اجرا کردن

مناسب

Ex: I love that the library has extended hours ; it 's very convenient for students .
اجرا کردن

نامناسب

Ex: The new policy is inconvenient for employees with long commutes .

سیاست جدید برای کارمندانی که مسافت طولانی را طی می‌کنند نامناسب است.

creative [صفت]
اجرا کردن

خلاق

Ex: My cousin is very creative , she paints beautiful pictures with watercolors .

پسرعمویم بسیار خلاق است، او با آبرنگ نقاشی‌های زیبایی می‌کشد.

اجرا کردن

متعارف

Ex: It 's conventional for employees to dress formally for job interviews .

مرسوم است که کارمندان برای مصاحبه‌های شغلی به صورت رسمی لباس بپوشند.

اجرا کردن

غیر متعارف

Ex: His unconventional style of dress , mixing formal attire with casual elements , always drew attention .

سبک غیر متعارف پوشش او، که لباس رسمی را با عناصر معمولی ترکیب می‌کرد، همیشه توجه را جلب می‌کرد.

effective [صفت]
اجرا کردن

مؤثر

Ex: The coach 's effective strategies improved the team 's performance on the field .

استراتژی‌های موثر مربی عملکرد تیم را در زمین بهبود بخشید.

ineffective [صفت]
اجرا کردن

بیهوده

Ex: Using the old software was ineffective in solving the problem ; an upgrade was necessary .

استفاده از نرم‌افزار قدیمی در حل مشکل بی‌اثر بود؛ ارتقاء لازم بود.

eventful [صفت]
اجرا کردن

پرحادثه

Ex: We had an eventful weekend hiking in the mountains , encountering wildlife and sudden storms .

ما یک آخر هفته پرماجرا را در کوهنوردی گذراندیم، با حیات وحش و طوفان‌های ناگهانی روبرو شدیم.

uneventful [صفت]
اجرا کردن

یکنواخت

Ex: The meeting was uneventful , with no major decisions made .

جلسه بی‌حادثه بود، بدون تصمیمات عمده گرفته شده.

imaginative [صفت]
اجرا کردن

خیال‌انگیز

Ex: The inventor 's imaginative approach led to the creation of groundbreaking technology .

رویکرد خلاقانه مخترع منجر به ایجاد فناوری پیشگام شد.

اجرا کردن

بدون ابتکار

Ex: His unimaginative writing failed to capture the audience 's interest .

نوشته بی‌تخیل او نتوانست توجه مخاطبان را جلب کند.

significant [صفت]
اجرا کردن

قابل توجه

Ex: The student 's research findings were significant enough to be published in a prestigious journal .

یافته‌های تحقیقاتی دانشجو به اندازه‌ای مهم بودند که در یک مجله معتبر منتشر شوند.

اجرا کردن

ناچیز

Ex: The feedback from the focus group was insignificant in shaping the final decision .

بازخورد گروه تمرکز در شکل‌گیری تصمیم نهایی ناچیز بود.

successful [صفت]
اجرا کردن

موفق

Ex: Our school has a successful sports program .

مدرسه ما یک برنامه ورزشی موفق دارد.

اجرا کردن

ناموفق

Ex: The unsuccessful candidate for mayor graciously conceded defeat .

کاندیدای ناموفق شهرداری با بزرگواری شکست را پذیرفت.

abacus [اسم]
اجرا کردن

چرتکه

Ex: She learned to count faster by practicing with an abacus .

او با تمرین با چرتکه سریعتر شمارش را یاد گرفت.

to count [فعل]
اجرا کردن

شمارش کردن

Ex: The referee counted the players on the field before the soccer match .

داور قبل از مسابقه فوتبال بازیکنان را در زمین شمرد.

Middle East [اسم]
اجرا کردن

خاورمیانه

Ex: The history of the Middle East is marked by significant cultural and political change .

تاریخ خاورمیانه با تغییرات فرهنگی و سیاسی قابل توجهی مشخص شده است.

to spread [فعل]
اجرا کردن

گسترش یافتن

Ex: The flu virus can easily spread in crowded places .

ویروس آنفلوانزا می‌تواند به راحتی در مکان‌های شلوغ پخش شود.

ancient [صفت]
اجرا کردن

باستانی

Ex: Legends spoke of an ancient kingdom , whose glory had faded into myth over time .

افسانه‌ها از یک پادشاهی قدیمی سخن می‌گفتند که شکوه آن با گذشت زمان به افسانه تبدیل شده بود.

aqueduct [اسم]
اجرا کردن

آباره

Ex: Engineers repaired the old aqueduct to restore water flow .

مهندسان آبراه قدیمی را تعمیر کردند تا جریان آب را بازگردانند.

so [قید]
اجرا کردن

خیلی

Ex: The movie was so funny yesterday .

فیلم دیروز خیلی خنده‌دار بود.

such [تخصیص‌گر]
اجرا کردن

بسیار

Ex: She had never encountered such kindness from a stranger before .

او قبلاً هرگز با چنین مهربانی از سوی یک غریبه مواجه نشده بود.