کتاب 'فور کرنرز' 4 - واحد 6 درس D

در اینجا واژگان از واحد 6 درس D در کتاب درسی Four Corners 4 را پیدا خواهید کرد، مانند "جایگزین"، "عطر"، "درمان" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فور کرنرز' 4
therapy [اسم]
اجرا کردن

درمان

Ex:

بیمار سکته مغزی تحت درمان فیزیکی قرار گرفت تا کنترل عضلات را بازیابد.

alternative [اسم]
اجرا کردن

جایگزین

Ex: The company is exploring alternatives to traditional marketing strategies .

شرکت در حال بررسی جایگزین‌هایی برای استراتژی‌های بازاریابی سنتی است.

اجرا کردن

رایحه‌درمانی

Ex: Some essential oils used in aromatherapy , such as peppermint and eucalyptus , are believed to have energizing and invigorating effects .

برخی از روغن‌های اساسی مورد استفاده در رایحه‌درمانی، مانند نعناع فلفلی و اکالیپتوس، اعتقاد بر این است که اثرات انرژی‌بخش و نشاط‌آور دارند.

calm [صفت]
اجرا کردن

آرام

Ex: In the face of adversity , she approached the challenge with a calm mindset .

در مواجهه با سختی‌ها، او با ذهنی آرام به چالش نزدیک شد.

pet [اسم]
اجرا کردن

حیوان خانگی

Ex: Mark 's pet , a colorful parrot , loves to mimic his laughter .

حیوان خانگی مارک، یک طوطی رنگارنگ، دوست دارد خنده او را تقلید کند.

pleasant [صفت]
اجرا کردن

دلپذیر

Ex: The picnic by the river was a pleasant way to spend the afternoon .

پیک نیک کنار رودخانه روشی لذت بخش برای گذراندن بعدازظهر بود.

amazingly [قید]
اجرا کردن

به‌طرز شگفت‌انگیزی

Ex: The chef cooked an amazingly delicious meal .

آشپز یک غذای فوق‌العاده خوشمزه پخت.

rabbit [اسم]
اجرا کردن

خرگوش

Ex: The rabbit 's fur is usually gray , brown , or white .

پوست خرگوش معمولاً خاکستری، قهوه‌ای یا سفید است.

emotion [اسم]
اجرا کردن

احساس

Ex: The artist expressed her emotions through her vibrant and evocative paintings .

هنرمند احساسات خود را از طریق نقاشی‌های پرجنب‌وجوش و تأثیرگذارش بیان کرد.

to affect [فعل]
اجرا کردن

تحت‌تأثیر قرار دادن

Ex: Lack of proper nutrition can affect a child 's physical and cognitive development .

کمبود تغذیه مناسب می‌تواند بر رشد جسمی و شناختی کودک تأثیر بگذارد.

to relieve [فعل]
اجرا کردن

تسکین دادن

Ex: A warm bath relieved the muscle tension after a long day .

یک حمام گرم تنش عضلانی را پس از یک روز طولانی تسکین داد.

اجرا کردن

تأثیر گذاشتن

Ex: Economic policies implemented by governments can influence the overall prosperity of a nation .

سیاست‌های اقتصادی اجرا شده توسط دولت‌ها می‌توانند تأثیر بگذارند بر رفاه کلی یک ملت.

humor [اسم]
اجرا کردن

شوخ‌طبعی

Ex: His humor is often subtle but always clever .

طنز او اغلب ظریف اما همیشه هوشمندانه است.

to reduce [فعل]
اجرا کردن

کاهش دادن

Ex: Cutting unnecessary expenses is one way to reduce financial stress .

کاهش هزینه‌های غیرضروری یکی از راه‌های کاهش استرس مالی است.

fear [اسم]
اجرا کردن

ترس

Ex: Walking alone in the dark alley filled her with a sense of fear .

راه رفتن تنها در کوچه تاریک او را پر از احساس ترس کرد.

anger [اسم]
اجرا کردن

خشم

Ex: The child 's anger erupted when their favorite toy was taken away .

خشم کودک زمانی که اسباب‌بازی مورد علاقه‌اش از او گرفته شد، فوران کرد.

medicine [اسم]
اجرا کردن

دارو

Ex: The medicine needs to be taken twice a day after meals .

دارو باید دو بار در روز بعد از غذا مصرف شود.